﷽
همان خدائی که به وسیلهی قلم (انسان را تعلیم داد و چیزها به او) آموخت.
دلہ نوشته♡
[v] مقدمه
[v] کاشکے باز تُ حرمے، کفترات بپرمے، پیش تُ پربگیرمے، ازت خبربگیرمے
ازبس ازت دور ماندیم، نمیدانم گله کنم یا گریه کنم ...
چِ کنم، دلم هوای تُ کرده چِ می شود بیایم به حرم به مهمانی؟
دلم زِ دنیا بریده چِ کنم¡
نوری بتابان بر این دل بی تاب!
یا ضامن آهو یا غریب الغربا دیدهایم، تُ را نمی بیند چِ کنم¡
چِ کنم!
آقا سلامی از دور بعکنم؟
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی♡
[v] گم شده ی توام، توی گره گشای من?
نفهمیدیم!
تا وقتی¡
مثله ماهی? که تو آب? زندگی میکنه و نمیدونه آب?یعنی چی؟
فقط وقتی میفهمه که از آب بیفته بیرون!
الان خیلی دوریم.
موج ?
حسرت غرقم کرد یا علی بن موسی الرضا المرتضی♡
وخیم شد
حالم?
بال بال زدنم در آب مارانداد،جان ?
مردم ⚰ از بس ماندم بر جام