نویسنده: جمشید میرزایی[1]
اشاره:موسم انتخابات و خاصه برگزاری زودهنگام چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری معمولا فضای تحلیلها را به سمت و سوی رقابتهای انتخاباتی کاندیداها و جریانات سیاسی و حزبی و تکاپوهای اینچنینی و... می برد. در این نوشتار میخواهم تحلیل جامعه شناختی خود را از چهاردهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری با تاکید بر نیروهای اصلاح طلب و کاندیدای این جریان یعنی مسعود پزشکیان ارایه کنم. در اینجا برای ارائه بهتر تحلیل خود، آن را در چندین گزاره صورتبندی میکنم:
۱. این انتخابات به هیچ عنوان نه مشابه خرداد 76 است نه خرداد 92. جامعه ایران در همه این سالیان و به خصوص چند سال اخیر به شدت تغییر کرده و پوست انداخته است. اشتباه است اگر انتخابات 8 تیر امسال را با خرداد 76 و 92 مقایسه کنیم. ضمن اینکه پزشکیان نه کاریزمای خاتمی را دارد و نه قدرت روحانی در چانه زنی و تعامل با بخشهای مختلف حاکمیت را دارد. پزشکیان، پزشکیان است با مختصات خاص خودش. این انتخابات هم یک انتخابات خاص است و مشابه ادوار پیشین نیست.
2. غالب تحلیلهای انتخاباتی صورتگرفته (خاصه از سوی تحلیلگران حزبی و سیاسی، صفحات شخصی در رسانههای اجتماعی و فضای مجازی، فعالان سیاسی و...) از جنس تحلیلهای "سیاسی" و "سیاستنگرانه"است. در این سبک تحلیل، متغیر اصلی شامل مفاهیم فردی یعنی"نامزدها' "کاندیداها"، "الیتها" و "رقابت" است. در واقع در این مدل تحلیلی این فرض جاری است که "رقابت" متغیر مستقل و "مشارکت" متغیر وابسته تلقی میشود. مثلا گفته میشود اگر فلانی بیاید یا فلان کاندیدای ما تایید صلاحیت شود،یا اگر X بیانیه بدهد و از Yحمایت کند، فضا رقابتی و عرصه انتخابات پرشور میشود و میزان و نرخ مشارکت را بالا میبرد. ضعف نظری این نگاه این است که بیش از حد نخبهمحور (Elitist) است و برای جامعه (جامعه به مثابه یک موجود زنده و پویا) نقش چندانی قایل نیست. این رویکرد بالای هرم را میبیند ولی متن جامعه را نمی بیند. در این رویکرد جامعه موجود منفعلی تلقی میشود که نخبگان سیاسی و کاندیداها میتوانند آن را به راحتی تحریک کنند و به میدان بکشانند. در بطلان این دیدگاه باید گفت در تاریخ معاصر و خاصه چهل و پنج سال اخیر موارد متعددی بوده که عنصر "رقابت"برقرار بوده ولی نرخ مشاکت بالا نبوده. برای نمونه دومین انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در اسفند ۱۳۸۱که نظارت آن توسط مجلسِ اصلاح طلب ششم و اجرای دولت اصلاحطلبِ هشتم صورت گرفت و ضمن ثبت یکی از پایین ترین نرخهای "مشارکت"، با شکست سنگین اصلاحطلبان در شهرهای کوچک و بزگ همراه بود.
۳. در نگاه تحلیلی من به عنوان یک جامعه شناس، جامعه نه موجودی منفعل و ساکن بلکه موجودی زنده، پویا، سیال، پرتکاپو است که نسبت به وقایع سیاسی و اجتماعی فعالانه واکنش نشان میدهد. در این نگاه در موضوع انتخابات، متغیر "مشارکت" برجسته میشود و برتری نسبی وزن مشارکت نسبت رقابت اهمیت پیدا میکند. در مدل تحلیلی جامعهشناختی و جامعه محور برای متغیر "مشارکت" نقش مهمی در نظر گرفته میشود. مثلاً ممکن است در ایام منتهی به روز رأیگیری رقابت فشردهای بین کاندیداها برقرار باشد (نگاه کنید به "زیر میز زدن" همتی در سیزدهمین دوره انتخابات ریات جمهوری) ولی جامعه به سان موجودی زنده تمایلی به مشارکت نداشته باشد. چون باید شرایط مشارکتش فراهم باشد و به صرف وجود تأیید صلاحیت و رقابت بین دو یا چند نامزد و جناح، منجر به افزایش مشارکت نمیشود.
4. در تحلیل های جامعهشناختی که مستند به شواهد تجربی و دادههای میدانی است، واکنش و موضع مردم نسبت به یک نظام سیاسی مستقر در سه دسته قابل تفکیک است: 1. حامیان و حافظان وضع موجود (موضع محافظهکارانه) ؛ 2. حامیان اصلاح یا حامیان تغییرات آرام و مسالمتآمیز و 3. مخالفان وضع موجود یا حامیان تغییرات بنیادین و رادیکال (تحریمیها/براندازان).
در ادامه دادههای حاصل از سه دوره اخیر انتخابات ریاستجمهوری و نسبت آنها را با مواضع سهگانه فوق بررسی میکنیم. به استناد دادههای حاصل از دوره یازدهم انتخابات ریاستجمهوری (1392) حدود 33 درصد حامی و حافظ وضع موجود (پایگاه اجتماعی اصولگرایان)، حدود 37 درصد حامی تغییرات آرام و مسالمتآمیز (پایگاه اجتماعی اصلاحطلبان و اعتدالگرایان ) و حدود 30 درصد هم تحریمیها یا حامیان تغییرات بنیادین و رادیکال بودند.
در یک بازه زمانی چهارساله و در فاصله اردیبهشت ۹۶ تا خرداد۱۴۰۰ جامعه ایران شاهد یکی از شدیدترین تغیرات اجتماعی بود در این مدت جامعه ایران به شدت پوستاندازی کرد و در بطن خود حوادث مهمی را خلق کرد (اعتراضات دی۹۶، اعتراضات بنزینی آبان ۹۸، اعتراضات اجتماهی به دنبال سقوط هواپیمای اکراینی در دی۹۸، بحران آب غیزانیه و...) و آبستن حوادث مهمتری در سالهای بعد شد[2]. در تحلیل روند نزولیشدن مشارکت جامعه در انتخابات (کاهش وزن و سهم آرای اصلاحطلبان و افزایش سهم تحریمیها/ براندازان) چه باید گفت؟ مثلا در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۴۰0 رأی محافظه کاران از 17 میلیون رأی رییسی و میرسلیم به میلیون 22رای رییسی، رضایی و قاضی زادههاشمی تبدیل شد. و پایگاه اصلاحطلبانه- اعتدالی ۲4میلیونی آرای روحانی و هاشمی طبا به ۲.۴میلیون رأی همتی تبدیل شد. (افول ۹۰ درصدی) و میزان تحریمیها و عدم مشارکتیها از 27 درصد به 51 درصد رسید. دادههای حاصل از نتایج سه انتخابات اخیر ریاستجمهوری در شکل شماره 1 بازنمایی شده است. در واقع غالب تحلیلگران اصلاحطلب و فعالین سیاسی و حزبی این جریان نخواستند و یا نتوانستند بفهمند که چگونه همتی فقط توانست ۱۰درصد سبد رأی اصلاحات (روحانی، هاشمی طبا) را کسب کند و ۹۰ درصد دیگر آن سبد نسبت به صندوق رأی بیتفاوت شدند. در انتخابات خرداد۱۴۰۰ حتی اگر ظریف کاندیدا و تأیید صلاحیت می شد و یا جهانگیری تأیید صلاحیت می شد بعید بود نتیجه ای بهتر از نتیجه همتی بگیرند.
5. برای هر انتخاباتی دو مکانیسم «سخت افزاری» و «نرمافزاری» لازم است. سخت افزار همان صندوق رأی و برگزاری انتخابات است و نرم افزار عبارت است از "امید". امید به تغییر، انگیزه برای رأی دادن و امید به فراروی از وضع موجود و خلق آیندهای بهتر. سیاسیونِ اصلاحطلب کمتر از خود پرسیده اند چرا در چند سال اخیر میل به مشارکت از سوی جامعه کاهش پیدا کرده است. در واقع نابودی "امید" در جامعه که بخشی از آن به انسداد مجاری دموکراسیخواهی و تحمیل یک سبک زندگی به جامعه از سوی عناصر اقتدارگرا برمیگردد و بخش عمده ای از آن به عملکرد دولت روحانی (با عنوان متناقض نمای "تدبیر و امید") بر میگردد، به رمزگشایی از اعتراضات جمعی و کنشهای اعتراضی اجتماعی این سالها، به بیپناه شدن و بی پناه ماندن مردم در عصر کرونا[3]، به گره زدن سیاستِ دولت و معیشت مردم به عملکرد ترامپ در قبال برجام، به تحلیلهای توهمی و غایب کردن مردم و جامعه در تحلیلهای خود و ... . از نظر جامعهشناسی، بزرگترین سرمایه هر جامعه ای، سرمایه اجتماعی(Social Capital) آن است. سرمایه اجتماعی یعنی امید، یعنی اعتماد به حاکمیت و کارگزاران سیاسی، یعنی میل به مشارکت اجتماعی و مدنی. بینش و عملکرد اصلاح طلبانِ محافظهکارمسلک و مدیران دولت روحانی (با بدنه ای ترکیبی و آمیزه ای از مدیران محافظهکار، اعتدالی و اصلاحطلب) و نیز شخص روحانی نقش بسیار مهمی را در نابودی سرمایه اجتماعی و اضمحلال امید در جامعه و مردم حامیِ اصلاحات ( مدافعان صندوق رأی و تغییرات آرام و مسالمتآمیز) داشته است. قضیه اصلی رویگرداندن مردم از صندوق رأی و نبودن از نرمافزار امید است که اصلاحطلبان تمایلی به تحلیل آن نداشته و ندارند و همان حرفهای کلیشه ای را تکرار میکنند. مثلا " اگر شورای نگهبان به منویات رهبری توجه کند و کاندیداهای ما را تایید صلاحیت کند، نرخ مشارکت بالا میرود."
6. اکنون ما با یک نسل خاص هم طرف هستیم. نسل متولیدن 1379 تا 1385. این نسل 18 تا 24 سالهها که در سال 96 به سن رأیدادن نرسیده بود و در این سال ها نیز یا رای نداده یا طعم پیروزی را نچشیدهاند. ارزشها و نگرشهای این نسل را باید در پرتو تغییرات نسلی فهمید. به نظر می رسید نگاه این نسل به مقوله سیاست و انتخابات با نسل خالق خرداد 76 و نسل حامی روحانی در سال 92، کاملاً متفاوت باشد. این نسل دنبال آرمانگرایی و به تعویق انداختن مطالبات خود نیست. مطالبه این نسل از حکومت جمهوری اسلامی و نیز از دولت جدید «طلب زندگی» است. زندگی، تحصیلات و آموزش عالی آیندهدار، اشتغال، مسکن، آرامش فکری، فضای مجازی و... بخشی از مختصات این طلب زندگی است.
7. و اما مسعود پزشکیان، پزشکی برخاسته از خاستگاه انجمن اسلامی پزشکان، با سابقه چهارسال وزارت بهداشت در دولت هشتم و 16 سال نمایندگی مجالس(هشتم، نهم، دهم و یازدهم) و به موازات آن چهار سال نایب رییسی مجلس دهم. وی بر حسب نظر شورای نگهبان به تنها کاندیدای اصلاحطلبان تبدیل شده است. در ادامه به برگبرندههای پزشکیان و چالشهای فرار روی وی می پردازیم:
1-7. یکی از برگهای برنده وی در تقابل با گفتمان نامزدهای پنج گانه اصولگرا، علاوه بر سلامت نفس و پاکدستی و فسادستیزی، تسلط وی بر ادبیات دینی (قرآن و نهجالبلاغه) که میتواند از همان زاویه و نقطه که اصولگرایان فکر میکنند نقطه قوتشان است (استفاده از ادبیات دینی برای برقراری تعامل و گفتگو با اقشار مذهبی جامعه) با ایشان محاجه و مناظره کند. به نظر میرسد هیچ کدام از پنج کاندیدای جریان اصولگرا قدرت و تسلط وی بر متون و ادبیات دینی اسلامی و شیعی را نداشته باشند.
2-7. ظواهر کار و با نگاه سطحی و اجمالی نشان میدهد که به جز دوره هشتم ریاست جمهوری (خرداد 1380 و کاندیداتوری دور دوم خاتمی) هیچ وقت برای اصلاحطلبان، کسب قدرت و فتح نهاد ریاست جهوری اینقدر نزدیک و سهلالوصول نبوده است. چرا که از پنج نامزد جریان اصولگرا، سه نفر(پورمحمدی، قاضیزاده و زاکانی) به استناد تجارب پیشین رأی بسیار اندکی خواهند داشت. برای نمونه پورمحمدی دبیرکل «جامعه روحانیت مبارز» حتی نتوانست در ششمین دوره انتخابات مجلس خبرگان در تهران جز شانزده نفر اول باشد و به مجلس راه نیابد. آرای قاضیزداده هاشمی هم در خرداد 1400 در انتخابات ریاست جمهوری به مراتب کمتر از آرای باطله بود. زاکانی هم که نیز نیازی به تفسیر و تحلیل ندارد. میماند جلیلی و قالیباف که توان هرکدام در کسب رأی از سبد رأی اصولگرایان متفاوت است؛ با ذکر این نکته که حامیان جلیلی توان این را دارند که با برجستهسازی حواشی و نکات ضعف قالیباف، آرای وی را کاهش دهند. (رجوع کنید به عملکرد جناح حامی جلیلی در آستانه انتخابات مجلس و تنزل پیدا کردن رتبه قالیباف از اول در انتخابات سال 1398به رتبه چهارم در انتخابات مجلس سال 1402 و کاهش رای وی از حدود یک میلیون و سیصد هزار رأی به کمتر از پانصد هزار رأی). اما ظرافت کار در اینجاست نه جلیلی توان جلب آرا از سبد قالیباف را دارد و نه قالیباف توان جذب آرای سبد جلیلی را دارد. این را هم در نظر بگیرید که مجموع آرای اصولگرایان در بهترین حالت حدود 15 تا 18 میلیون خواهد بود. همین امر ظاهراً پیروزی را برای پزشکیان سهل الوصول میکند. اما مشکل اصلی پزشکیان نه اختلافات درون جناحیِ اصولگرایان بلکه، قهرکردن اکثریت جامعهِ حامی تفکر اصلاحات آرام و مسالمتآمیز از صندوق رأی به خاطر ناامید بودن و مؤثر ندانستن آرای خود و یا به بنبست رسیدن تفکر رفرمیستی (اصلاحات از طریق صندوق رأی) است. اینکه وی بتواند در طی چند روز آینده، دو میلیون و چهارصد هزار رأی همتی را به بیست و چهار میلیون راِ روحانی برساند کار را بسیار سخت مینماید. برای جامعهای که پس از حوادث متراکم 96 بدین سو از صندوق رأی و مکانیسم انتخابات ناامید شده است، بازگرداندن این امیدِ از دست رفته و تباهشده کار بسیارسختی است. مگر معجزهای اتفاق بیفتد.
3-7. در چند روز اخیر گروهها و اقشار مختلفی سیاسی، دانشگاهی، حزبی از نامزدی مسعود پزشکیان حمایت کردهاند. از جمله میتوان به محمد فاضلی و عباس عبدی و بسیارانی دیگر اشاره کرد که در چند روز اخیر در فضای مجازی به شدت ضمن حمایت از کاندیداتوری پزشکیان، حتی از پیروزی وی در دور اول سخن میگویند. در تحلیل و مشاوره و مشورت این قبیل نفرات باید مقداری حزم و دوراندیشی داشت. مثلا در سال 98 و در جلسه تخصصی گفتگوی روحانی با جامعه شناسان و صاحبنظران مسائل اجتماعی درباره افزایش قیمت بنزین، برخی جامعه شناسان از حامیان سرسخت افزایش بنزین از هزار تومان به سه هزار تومان بودند. در پایان و جمعبندی جلسه مذکور سرانجام این نگاه، دستِ بالا را پیدا کرد و وضعیت همانی شد که در آبان 98 شاهدش بودیم. روحانی هم که تا صبح جمعه خبر نداشت! پزشکیان در ایام رقابتهای انتخاباتی و بعداً اگر بخواهد از امثال این افراد مشورت بگیرد فرجام کارش از همین اکنون مشخص است.
4-7. تیم اجرایی و سیاسی و مشورتی حامی پزشکیان تا اینجای کار مدیران و سیاستمدراران آزمایش پسداده و تاریخمصرفگذشته دولتهای هاشمی، خاتمی و روحانی هستند. یعنی هنوز در جریانات اصلاحطلب و اعتدالگرای حامی وی پوست اندازی نشده است و قرار است درب بر همان پاشنه بچرخد. تصور کنید در دولت وی جهانگیری معاون اول، همتی وزیر اقتصاد یا ریس بانک مرکزی، نوبخت رییس برنامه بودجه یا وزیر اقتصاد، بطحایی یا حاجی میرزایی وزیر آموزش و پرورش، شریعتمداری وزیر رفاه، و... شوند و مسببان فشل و بانیان وضعیت ناکارآمدی که با عملکردشان منجر به ناامیدی مردم از صندوق رأی و تحریم انتخابات و بالتبع، به روی کار آمدن دولت سیزدهم شدند، مجدداً بخواهند در دولت چهاردهم به ریاست پزشکیان بر کشور حکمرانی کنند.
5-7. پاشنه آشیل و نقطه ضعف پزشکیان که رقبا میتوانند به وی حمله کنند حمایت جبهه اصلاحات، رییس دولت اصلاحات از پزشکیان است. جبهه اصلاحات و خاتمی دوحدود 3 ماه پیش درحالی در انتخابات مجلس دوازدهم شرکت نکردند(شما بخوانید تحریم) که پزشکیان در تبریز کاندیدای این انتخاب بود و رأی هم آورد.[4] حال اگر در مناظرات از وی بپرسند چرا و چگونه است که خاتمی و جبهه اصلاحات از وی حمایت میکنند در حالی که آخرین انتخابات جمهوری اسلامی را تحریم کردهاند، جواب پزشکیان چیست؟ بگوید به خوشان مربوط است و از خودشان بپرسید، بگوید چون انتخابات آزاد نبود و شروط اصلاحطلبان برای انتخابات آزاد تأمین نشده بود و... . این تناقض چگونه قابل حل است چون خود پزشکیان کنونی برآمده از همین انتخابات و همین مکانیسم نظارت و تأیید صلاحیت است. وی یا باید جریان حامی خود را زیر سوال ببرد یا مکانیسم و مجارای انتخابات کنونی را.
6-7. خاتمی در سال 1376 و در دولت هفتم به راحتی برای تمام وزاری خودش حتی عبداله نوری (وزارت کشور) و عطاالله مهاجرانی (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی) رأی اعتماد گرفت. چون در مجلس پنجم علاوه بر وجود یک فراکسیون قوی و منسجم به اسم فراکسیون «مجمع حزب اله»، وجود یک رییس مجلس کارکشته و سیّاس و باتجربهای چون ناظق نوری نیز در آرام کردن اقلیت تندرو مجلس و نیز تقابل نکردن با نماد 20میلیون رأی برآمده از دل انتخابات دوم خردادف نقش مؤثری داشت. در سال 92 هم در مجلس نهم به رغم وجود یک اقلیت شکننده اصلاحی- اعتدالی و وجود اکثریت اصولگرای مجلس، 15 وزیر از 18 وزیر روحانی رأی اعتماد گرفتند و حتی محمدعلی نجفی برای وزارت آموزش و پرورش 2یا 3 رأی کم آورد و حتی اصول گرایانی نظیر احمد توکلی در در موافقت با برخی وزاری روحانی صحبت کردند. ضمن اینکه رایزنی شخص رییس مجلس را هم باید لحاظ کرد. اما در مجلس دوازدهم، نه ریاست قالیباف با ریاست لاریجانی مشابهت دارد، نه فراکسیون اقلیتِ اصلاحطلبی چون مجلس نهم وجود دارد. ولی از سویی اکثریتی اصولگرا و پایدارچی وجود دارد که سخت دل در گرو جلیلی و قالیباف دارند. مگر اینکه پزشکیان پس از پیروزی در انتخاب ریاست جمهوری، برای هموار شدن راه دولت و گرفتن رأی اعتماد برای وزرایش از مجلس دوازدهم، با قالیباف وارد معامله شود(مثلا واگذاری کسری از نوزده وزارتخانه، تعدادی از معاونتهای رییس جمهور و کسری از 31 استانداری). در صورت وقوع چنین عملی، برای پیشبینی نتابج به مراتب ناامیدکنندهتر این موضوع فقط رجوع کنید به معامله روحانی با لاریجانی بر سر یک وزارتخانه مانند وزارت کشور (رحمانی فضلی معاون پیشین لاریجانی در صدا وسیما وقتی وزیر کشور شد به تبع آن بخش عمدهای از 31 استانداری و بالتبع سهم قابل توجهی از 400 فرمانداری و نیز سهم معتنابهی از 750 بخشداری کشور در اختیار کسانی قرار گرفت که اساساً قرابتی با تفکر اصلاحات و اعتدال نداشتند. اسم این کار هم "تعامل" بود!!)
7-7. چالش پیش روی دیگر پزشکیان بر سر عقل آمدن اصولگرایان (اجماع اصولگرایانه) است. سوابق اصولگرایان در ادوار پیشین انتخابات ریاست جمهوری نشان داده است با توجه میل شدید ایشان به کسب قدرت، علیرغم تعدد نفرات، بعضاً فقط شاهد کنارهگیری انفرادی برخی نفرات کم شانس بوده است ولی هیچگاه بر سر یک کاندیدای واحد به اجماع نرسیده اند. اما امسال ممکن است از تجارب شکست های پیشین درس گرفته باشند و بر سر یک نفر به اجماع و وحدت برسند و پس از پیروزی در دوئل با پزشکیان، غنائم را تقسیم کنند. مثلاً سهم هر یک از نامزدهای انصرافی می تواند یکی دو معاونت رئیس جمهور، چهار- پنج وزارتخانه، پنج- شش استانداری و... باشد. این اجماع ولو با احتمال اندک، دور از ذهن نیست و این هم کار را بر پزشکیان دشوار میسازد مگر با افزایش نرخ مشارکت و حضور بالای 35 میلیون مشارکت کننده.
[1] . دکترای جامعه شناسی؛ مدرس دانشگاه و پژوهشگر اجتماعی
[2] . اعتراضات شهریور و پاییز 1401 در موضوع حجاب، رقم زدن پایینترین نرخ مشارکت در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورا در اسفند 1402 و...)
[3] . در سالهای کرونا که اقشار متوسط به پایین و پایین، فرودستان شهری، مشاغل بی ثبات کار، حاشیه نشینان و... در بدترین شرایط معیشتی به سر می بردند، سازمان برنامه و بودجه دولت روحانی با سردمداری نوبخت، هیچ حمایتی از اینان نکرد و هیچ بسته حمایتی را در اختیار ایشان قرار نداد. فقط مبلغ یک میلیون تومان وام به حساب یارانه ای این شهروندان واریز کرد و در 30 قسط سی و پنجهزارتومانی آن را برگرداند.
[4] . رأی وی در ادوار چهارگانه انتخاب مجلس در حوزه انتخابیه تبریزبیش از اینکه خاستگاه و منشا اصلاح طلبانه داشته باشد، به خصوصیات شخصی وی نظیر مردمدار بودن، پاکدستی و... باز می گردد تا شعارها و برنامه های اصلاح طلبانه.