ویرگول
ورودثبت نام
ثنا فرخی
ثنا فرخی
ثنا فرخی
ثنا فرخی
خواندن ۱ دقیقه·۱ ماه پیش

باید حیوان بود...

من آموخته‌ام که فلسفه حقیقت را عریان می‌کند؛ حقیقتی تلخ، تاریک، ترسناک و مبهم، حقیقتی که سال‌هاست مرا از انسان‌ها جدا کرده و نگاه مرا به زندگی دگرگون ساخته است.

راستش را بگویم، اغلب فکر می‌کنم که عشق توهم ذهن بشریت برای فرار از حقیقت بود، حقیقتی که در ذهن خود بیشتر شبیه به وابستگی و گاهی به شکل عشق پدید می‌آمد.

عشقی که هرچقدر آتشش بزرگ‌تر و شعله‌ورتر باشد، در آخر خاکستر بیشتری از خود به جای می‌گذارد.

بی‌پرده‌تر بگویم: میل و غریزه جنسی برای انسان ریشه بسیاری از تباهی‌ها از ازل تا کنون بوده، همچون حیوان که برایش ابزاریست برای بقا.

انسان‌ها غالباً ترسناک‌تر از دیگر موجوداتند و تنها اسیر نیرویی هستند که خود را به زنجیری سخت از قرن‌ها بسته است.

من باور دارم دنیایی که به اسارت نگاه‌های هیز و خیره‌کننده‌شان گرفتار شده، تنها تفاوت میان انسان و یک گاو، قدرت تصمیم و اختیار است؛ انسانی که می‌تواند انتخاب کند، تصمیم بگیرد و فکر کند (اگر بخواهد)، که معمولاً ترجیح می‌دهد که نخواهد.

و تنها نیرویی که در جانش نهفته، به وسوسه انحراف بدل می‌شود؛ نیرویی که می‌توانست تنها سرچشمه برای حیات باشد، اما به ابزاری برای دگرگونی تبدیل شده است.

سال‌هاست این نیاز را کشته و متقاعد شده‌ام که می‌توان کسی را دوست داشت بدون آنکه تنش را بخواهی. داغ عشقش را در دل نگه داری، نه برای تصاحب، بلکه برای زیستن در سایه مهر و احترام به هم‌نوع خود.

و گاهی باید حیوان بود، به دور از غریزه انسان.


-ثـنا

انسانتصمیمحقیقتفلسفهنویسندگی
۳
۱
ثنا فرخی
ثنا فرخی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید