یک پژوهشگر سیاستگذاری عمومی طی یادداشتی به موضوع «منازعه در خیابان سنتز بیحجابی و بیعملی» پرداخت.
رضا باقری پور یک پژوهشگر سیاستگذاری عمومی طی یادداشتی با عنوان «منازعه در خیابان سنتز بیحجابی و بیعملی» اظهار داشت: به موازات همه کلیشههای مخربی که از همان ابتدا حکم به عقب نشینی از حجاب میداد، کلیشهای وجود داشت مبنی بر اینکه نهایتاً آحاد جامعه به وضع بیحجابی عادت خواهند کرد. نمیتوان رد کرد که باور به چنین گزارههای خیالی و خطرناکی در بین برخی از مدیران کشور، زمینه ساز تأخیر و تعلل به مراتب خطرناکتر نظام سیاسی در قضیه حجاب شده است.
اکنون بیش از یکسال شده که لااقل در موضوع حجاب، وضع «بیدولتی»، «بیقانونی» و «طفره روی حکومتی» را تجربه میکنیم. کلیت تدبیر مدیران کشور در برابر رخدادهای سال گذشته تا کنون -که شاید پرحجمترین تهاجم علیه جامعه و ایستارهای آن بود- را میتوان در پلمپهای به شدت محدود، آن هم به مدت ۲ روز و یک هفته، و وعدهها و سخندرمانیهای سران سه قوه خلاصه کرد. و البته لایحهای که تعویقهای مکرر در نگارش یا تأیید و اجرایی شدن آن، چشم امید جامعه را کور کرده است.
بعید است که اغلب شهروندان نمونههایی از منازعات مربوط به بیحجابی را در تجربه روزمره خود نداشته یا ندیده باشند. همه آنچه که در مترو و خیابان و پاساژ و … رخ میدهد فقط همین کلیپهایی که مکرر منتشر میشود نیست که تازه همان هم کم تعداد نیست. قدرت و اقتدار از خیابان برداشته شده و جای آن منازعه و کشاکش نشسته است.
همین چند روز پیش یکی از اساتید دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران با رؤیت چیزی که حتی دیگر کشف حجاب نیست، بلکه مصداق رفتار منافی عفت بود، مجبور شده تا در غیاب اقتدار حکومتی، شخصاً ساحت دانشگاه را پاسبانی کند. فریادهای آن استاد دانشگاه بیش از آنکه ناشی از اقدامات و صحنههای منزجرکننده خیابان و دانشگاه باشد، ناشی از استیصالی بود که بیعملی و بیخیالی دستگاههای دولتی برای او و تمام شهروندان به وجود آورده است.
در سوی دیگر ماجرا مخالفان دیرینه حجاب در پوشش توصیههای سیاستی یا جامعه شناسانه، تلاش دارند تا به مدیران به خواب رفته آرامش علمی و فنی تزریق کنند. مسعود فراستخواه اخیراً گفته است که: «جامعه را رها کنیم، مردم با هم زندگی خواهند کرد». نظیر آنچه فراستخواه گفته، از دهانهای مختلفی شنیده میشود. روزنامههای ارگانی اصولگرا، روزنامههای اصلاحطلب، برخی اندیشکدهها و… پیوسته منقطع از واقعیت چنین تصورات خطرناکی را رشد میدهند. گزاره «جامعه را رها کنیم، مردم با هم زندگی خواهند کرد»، وقتی کنار منازعات هر روزه خیابان قرار میگیرد، عریان میشود و بیمایگی محتوایی خود و البته باورمندانش را عیان میکند. این گزاره به نظر نوعی تجربه نگاری از زندگی در جنگل است. آنجاست که اقتداری فائق بر خیابان نیست.
اخیراً اندیشکده زوج، یکی از اندیشکدههای کشور در حوزه مطالعات جنسیت و خانواده با تحلیل پیمایشهای دو دهه اخیر، گزارشی مبنی بر کاهش قابل توجه مخالفت افکار عمومی با گشت ارشاد از حدود ۷۰ درصد به ۵۰ درصد منتشر کرده است.
افزایش هیجانی مخالفتها در ابتدای حوادث سال گذشته زیر بمباران شدید رسانهای و عملیات روانی طبیعی بود؛ آنچه غیر طبیعی بود، ناپختگی و وادادگی مدیران کشور در مقابل روندهای بیجان و کوتاهمدت افکار عمومی بود که تا همین امروز ادامه دارد. این کاهش مخالفت با ورود اقتدارآمیز حاکمیتی در موضوع حجاب ادامه خواهد یافت. همچنین این گزارش اعلام میکند که موافقت افکار عمومی با «لغو حجاب قانونی» از ۶۰ درصد به حدود ۳۳ درصد رسیده و البته مخالفان لغو این قانون نیز ۲۰ درصد رشد داشتهاند. این نتایج یک معنی واضح دارد و آن اینکه وضع فاجعهبار و ننگین پوشش توسط عدهای در کشور به جایی رسیده که توانسته بر رگبار عملیات روانی چندین ساله رسانههای خارجی غلبه کند؛ اما در به تکاپو انداختن مدیران جمهوری اسلامی گویا بیاثر بوده است.
خواب حکومتی و خروش اجتماعی
اگر تا امروز جامعه در مقابل لگدمال شدن هست و نیست اعتقادی و شهروندی خود توسط اقلیتی افسارگسیخته، تیغ خشم خود را کامل از نیام نکشیده، علل خاصی داشته است. علل و براهینی که به واسطه گذر زمان و عدم تغییر شرایط، به تدریج اعتبار و خاصیت خود را برای این مردم از دست میدهند.
یکی از این علل، اعتماد به مرام دینی و اسلامی نظام جمهوری اسلامی بوده است. مردم کنج ذهن خود باور داشتند که نظام سیاسی قطعاً بر سر ایستارهای دینی عقب نشینی نمیکند؛ از این رو به تعللها و امروز و فرداهای مدیران به دیده تردید نمینگریستند. آنها باور داشتند که نهایتاً نظام به تصمیم و اقدام قاطعی خواهد رسید. این اعتماد که البته داروندار جمهوری اسلامی است، رفته رفته دارد رنگ تردید به خود میگیرد. شاید وقت آن رسیده تا مدیران کشور، اهالی فکر و پژوهشگران و دانشگاهیان که تاکنون بزرگترین دغدغهشان «مخالفان جمهوری اسلامی» بود به «مخالفان وضعیتی که دیگر جمهوری اسلامی نیست» نیز فکر کنند. تازه آن موقع شاید به درک معنای حقیقی سرمایه اجتماعی نائل شوند؛ و تازه دریابند نارضایتی یعنی چه و مردم یعنی چه کسانی.
علت دوم شاید باور به وعدهها و لحن مطمئن مدیران کشور است. روزی که آقای رئیس جمهور با اطمینان در بین خانواده شهدا وعده داد که «بساط این بی حجابیها جمع خواهد شد»، مشخص بود که خاطر عمومی تا مدتی دیگر آسوده گشت و تصمیم گرفت زمان بیشتری برای به جمعبندی رسیدن نظام اختصاص دهد. اکنون که پس از سه ماه، دَر، کماکان بر همان پاشنه میچرخد، این وعدهها نیز در صورت تکرار، کارکرد اولیه خود را نخواهند داشت. چه آنکه ممکن است نتیجه معکوس نیز بگذارند. ریاست قوه قضائیه هرازچندی بر لزوم مقابله با حجابی با قوانین فعلی تاکید میکند. اما آنچه پیش چشم جامعه قرار دارد، ضعیف شدن همین اقدامات خرد و ناچیز نظیر پلمپهای موقت یا تذکرهای بیخاصیت زبانی توسط ضابطین است.
امروز آخرین ابتکار سیستم سیاسی برای حل این موضوع لایحه حجاب و عفاف است که شیوه برخورد مجموعه دستگاهها با آن، باعث شگفتی و در مواقعی حتی آزردگی عمومی است. از اعلام زمانهای متفاوت برای رسیدن این لایحه به صحن در همان ابتدا گرفته تا نحوه تکمیل مراحل بعدی. گویی در مورد یک موضوع عادی و فاقد فوریت، تصمیم گرفته میشود. لااقل تا همین امروز خبرهای پراکندهای از کاهلی شدید مجلس، به خصوص کمیسیون قضائی، در برگزاری جلسات رفع ایرادات شورای نگهبان وجود دارد. قبل از این نیز اختلاف دو نگرش متفاوت در مورد محتوای لایحه، زمان بسیار زیادی را هدر داد. این تعویقها نتیجه خود را در اوضاع زشت و منزجرکننده پوشش به خصوص در کلانشهرها و نواحی ساحلی و گردشگری گذاشته است. آن چیزی که امروز توسط هتاکان به دین و اعتقادات و ارزشهای خانوادگی ایرانیان در خیابان به نمایش گذاشته میشود، با استاندارد ایران، پوشش به حساب نمیآید، با استاندارد تایلند، شاید.
تصور اولیه و البته خام عدهای مدیران و مشاوران این بود که تاکید بر حجاب و استفاده از ابزارهای مقتدرانه سبب چندپارگی اجتماعیاست. اکنون اما در فقدان سیطره اقتدار مرکزی، انشقاقها از سر و شکل افراد در خیابان میبارد. جامعه به دو قطب بزرگ، یعنی یک طرف هتاک و افسارگسیخته و دیگری، شهروندان خشمگین، در حال تقسیم شدن است. شهروندان خشمگینی که دیگر فرامین مقامات رسمی برایشان اطمینانبخش و قابل اعتنا نیست. جامعه معطل جلسات و جمعبندی و ساعت ناهار و نماز مدیران جمهوری اسلامی نمیماند.
تصمیمگیری بر اساس گفتارهای شیک و پوپولیستی، تعلل و اقدام با کمیت و کیفیت پایین تا همین الان هم خیلی از بدن نظام کنده و خراشیده است. زمان در حال کنتور انداختن برای حکومتداری ماست