بابک بیات
بابک بیات
خواندن ۱ دقیقه·۳ سال پیش

خاطرات دیواری

توی اون روز سرد زمستونی مونده بودم اون مبل کهنه و کثیف رو چجوری از طبقه پنجم بیارم پایین و بزارم دم در.ای وای خیلی سخت بود وقتی فکر کردم دیدم باید پول کارگر هم بدم چون تنهایی نمیشد ببرم پایین ولی یهو یه فکر به ذهنم رسید.بله درسته با دیوار هیچکس لنگ نمیمونه .سریع پریدم دو تا عکس گرفتم و تحت عنوان "مبل رایگان" توی دیوار آگهیش کردم به چند ساعت نکشید که یه بنده خدا که مبلو لازم داشت بایکی اومدن و مبل رو بردن.هوراااااااا.بله موفق شدم به کمک دیوار به بهترین راهکار دنیا برسم.یادش بخیر اون روز انگار موفق شده بودم به یه کهکشان دیگه سفر کنم.

دیوارخاطرات دیواریدیوار به دیواربالای دیوارپایین دیوار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید