
نام کتاب: عزاداران بَیَل
نویسنده: غلامحسین ساعدی
ناشر: نگاه
رده: از بهترینهای داستان فارسی
.
🟢 کتاب «عزاداران بَیَل» شامل هشت داستان کوتاه است. شخصیتهای هر هشت داستان مشترک هستند و مکان اتفاقات داستان، روستای بَیَل است، اما هر داستان از داستانهای دیگر مستقل است. درونمایهی همهی داستانها «مرگ و ترس» است. مرگ در سرتاسر داستان سایهی خود را بر همه چیز و همه کس گسترده و خرافات جای تفکر و تعقل را گرفته است. همهی مردم روستا در حالت فقر و بیچیزی (چه از نظر دارایی بیرونی و چه از نظر دارایی درونی) با حوادث دست و پنجه نرم میکنند و در آخر این «مرگ و خرافات» هست که از این میدان مبارزه، پیروز بیرون میآید.
.
🔵 غلامحسین ساعدی (نویسنده و روانپزشک)، این کتاب را در سال ۱۳۴۳ به چاپ رساند. داریوش مهرجویی، براساس داستان چهارم عزاداران بیل، فیلم مشهور «گاو» را ساخت که یکی از به یادماندنیترین آثار سینمای ایران است. داستان های کتاب به سبک رئالیسم هستند و در برخی قسمتها حالت رئالیسم جادویی نیز به چشم می خورد؛ برای نمونه در داستان اول صدای زنگوله و در داستان هفتم تبدیل شدن انسان به حیوانی شبیه موش و میمون.
.
🟣 نظر شخصی: «در انتهای داستانِ اول، هنگامی که رمضان ناپدید میشود، خواننده گمان میبرد در داستانهای بعدی سرنوشت او را خواهد فهمید، اما با ادامهی خواندن، نه تنها هیچ اثری از رمضان نمیبیند بلکه شخصیتهای دیگر بَیَل نیز به سرنوشت او دچار میشوند. به نظر میرسد بَیَل نمادی از وطن نویسنده و اهالی روستا نمادی از هموطنهای او هستند. گویی نویسنده سرنوشت میهن خود را پیشبینی کرده و آن را با ادبیات نمادین در قالب داستان روستایی خیالی نوشته بود. پس از انقلاب ۱۳۵۷، غلامحسین ساعدی نیز همانند دیگر روشنفکران ایرانی، وطن را به قصد غربت ترک کرد و سرنوشت غریب شخصیتهای کتاب خودش (عزاداران بَیّل) برای او نیز رقم خورد.»
.
🔴 از متن کتاب: «مشدی حسن سرش را از توی کاهدان آورد بیرون. صورتش خونی بود و چشمهای خسته و آشفتهاش در حدقه میچرخید. دهانش پُر بود از علف که میجوید؛ مردها را نگاه کرد توی گلو غرید و دوباره سرش را برد توی کاهدان.»
.
✍️👩🏻💻 نویسنده: نرگس لالانی