فرار از زندان ، موضوعی بود که کارگردانان فیلم ها و سریال ها توانستند اقتباس هایی بسیار خوب از آن بسازند ؛ اما این موضوع برای گیم ها صدق نکرد ، در واقع تا قبل از انتشار یک راه خروج صدق نکرد ..... . جوزف فارس توانست از موضوعی نامحبوب در صنعت گیم ، بازی ایی موفق بیرون بکشد . این بازی به خوبی از پس تعریف ماجرای فرار دو زندانی که هرکدام مشکلات خاص خودشان را دارند بر امده . با نقد و بررسی این فرار هیجان انگیز همراه باشید .
بازی شروعی بسیار عجیب و غریب دارد . بازیکن در دقایق اولیه هیچ چیز از بازی را درک نمی کند . اما پس از چند دقیقه ، ماجرا تغییر می کند . دو شخصیت اصلی ، لئو و وینسنت ، به واسطه یک دعوا ، باهم آشنا می شوند . وینسنت می فهمد که لئو نقشه هایی برای فرار در سر دارد . برای همین آمادگی و همراهی خود را به او اعلام می کند . لئو اول توجهی نمی کند اما بعدا نظرش عوض می شود . اینجاست که می توانیم شاهد هنر هیزلایت در ساخت بازی کو-اپ باشیم . چند قسمت برای پیشروی در نقشه فرار وجود دارد . در هرکدام از آنها ، به خوبی توانسته اند دو بازیکن را به یکدیگر جوش دهند ، به گونه ای که امکان پیشروی بازی بدون همکاری این دو ، وجود ندارد . پس از کلی نقش بازی کردن، بالاخره زمان فرار ، فرا می رسد . اما از بخت بد لئو و وینسنت ، لو می روند و تحت تعقیب قرار می گیرند . اینجاست که فراری هیجان انگیز داریم . این قسمت از بازی ، بسیار شبیه به سریال ( فرار از زندان ) طراحی و ساخته شده . راه ها و روش های مختلفی برای گریز وجود دارد . بازیکن باید با دوستش مذاکره کند ؛ بر سر چی ؟ اینکه از روی پل در لباس مبدل رد بشوند ، یا اینکه از زیر پل به صورت مخفیانه رد بشوند ؛ زن و شوهر تنها در خانه را خفت کنند ، یا اینکه آنها را فراری بدهند ؛ انتخاب کاملا با خود بازیکنان است . اما بخش های مربوط به فرار و گریز ، میتوان گفت فقط افتتاحیه بازی بود . اینجاست که می فهمیم جوزف فارس چقدر در طراحی محیط های مختلف و ایجاد ارتباط بین آنها ، ماهر است . بله ؛ بازی فقط در زندان روایت نمی شود . جنگل ، قبرستان خودرو ، ساختمان نیمه کاره ، بیمارستان و.... و تمامی این مکان ها ، ارتباطی کاملا واضح و منطقی به هم دارند ؛ تنوع محیط بقدری در این بازی زیاد است که بازیکن از حضور در بازی خسته نمی شود . اما موضوع به همینجا ختم نمی شود ؛ در هر محیط مینی گیم های بسیار زیادی وجود دارد ؛ به عنوان مثال دارت ، دوز ، پرتاب نعل و ..... . این مینی گیم ها به بازیکنان فرصتی می دهند تا کمی از جو بازی دور بشوند و با خود خلوت کنند . در کل میتوان گفت گیم پلی این بازی عالی است و به خوبی حس همکاری را به هردو نفر منقل می کند .
همانطور که در اول گفتیم ، سازندگان به خوبی توانسته اند از ایده ای ناموفق ، بازی ای موفق بسازند . شاید جدای از گیم پلی ، ویژگی دیگری که باعث معرکه شدن این اثر شده است ، داستان ان باشد ؛ هیزلایت ، به خوبی راوی مشکلات و دردسر های دو زندانی فراری است . همه چیز در داستان نوشته شده برای این بازی ، بی نقص است . از همان ابتدا گرفته تا پایان . اصلا گاهی اوقات فکر می کردم داستان یک راه خروج بر اساس واقعیت باشد !!! به قدری که طبیعی بود . شیوه روایت در این عنوان ، بازیکن را به شکلی نامحسوس مجذوب خود می کند ؛ به شکلی که از گیمر های احساساتی ، در پایان بازی ، اشک از چشمانشان جاری می شود و گیمر های جدی هم به فکر فرو می روند . امکان ندارد پس از پایان بازی ، احساستتان ذره ای تغییر نکند . هیزلایت ، در طول این بازی ، بازیکن را مجذوب داستان می کند و در پایان با یک پیچش بزرگ ، اورا شگفت زده می کند .
سازندگان هرچه قدر در گیم پلی و داستان گل کاشته باشند ، همانقدر در گرافیک و مسائل فنی خراب کرده اند . بگذارید این بند از بررسی را بسیار کوتاه تمام کنم . گرافیک بازی در حد نسل هفت است ؛ که این موضوع باعث می شود انتظار داشته باشیم حداقل بازی از مسائل فنی رنج نبرد . اما متاسفانه اینطور نیست و افت فریم ها و فریز های گاه و بی گاه را در حین فرار و گریز ، شاهد هستیم . همین دو جمله خلاصه کل مسائل فنی این بازی است .
درکل ، یک راه خروج تجربه ای ارزشمند است که میتوان تا چند بارهم آن را تجربه کرد و خسته نشد . هیزلایت ، به نوعی در صنعت گیم نوآوری به وجود آورد و توانست به همگان ثابت کند که ایده فرار از زندان هم می تواند موفق باشد . همه چیز در این بازی به جز گرافیک، عالی است و میتواند بازیکن را راضی نگه دارد .
+ محیط های متنوع
+ گیم پلی جذاب
+ داستان عالی
+ قیمت گذاری منصفانه
+ مینی گیم های متفاوت
+ وجود انتخاب های مختلف
-گرافیک نسل هفت
-باگ ها و فریز های گاه و بی گاه
-گان پلی غیر استاندارد
- دیالوگ های ضعیف