زهرا
زهرا
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه ؛ مثل نهنگ نفس تازه میکنم


هنوز کتاب نصف نشده بود که برای معرفیش له له میزدم.

هر روز فکر میکردم چی بگم که حق مطلب ادا بشه.


مثل نهنگ داستان زندگی است…

داستان رنج ها ، چالش ها ، رشد ها و انتخاب های خودِ خود ماست.


گمان نمیکنم مادری باشد که این کتاب را بخواند و با گوشه ای از اتفاقات آن همزاد پنداری نکند…

از اول کتاب خودم را همراه مستوره حس میکردم …

با دردهایش گریه کردم.

بهش حق دادم…

توبیخش کردم…

من ۴۰۰ صفحه با مستوره زندگی کردم. 

زندگی کردم و بزرگ شدم.

قدم به قدم همراه مستوره راه زندگی را پیدا کردم. و حتی نکاتی که بلد بودم را دوباره آموختم.

کتابم پرشده از هایلایت ها و خط هایی که کشیده ام. 

قسمت هایی که دوست دارم بارها و بارها برگردم و مرور کنم.


راستی به نظرم مثل نهنگ ، تلاش ناموفق سرکارعلیه در معرفی الگوی سوم زن مسلمان را سرانجام بخشید.


دلم میخواست میتونستم این کتاب رو به تک تک دوستام هدیه بدم. به همه ی اون هایی که تلاش میکنند کنار مادر بودن رشد کنند و قدمی هم برای جامعه بردارند… (حیف خیلی گرونه)


این (چند خط بالا)اولین متنی بود که برای معرفی کتاب نوشتم. و بعد حس کردم این کتاب چقدر مناسب چالش این ماه طاقچه است.

( کتابی که با آن می‌توانی از نگاه یک زن به ماجراها نگاه  کنی )

مستوره راوی و شخصیت اول کتاب زنی فعال، دغدغه مند و پرشور است.

زنی که وسط کلی کار و فعالیت و دغدغه ناخواسته درگیر بارداری و فرزند میشود.

و این شروعی پر ماجرا و مبهم برای رشد و تغییراتی جدی است.

و در ادامه نویسنده پا را فراتر می‌گذارد و وارد مسائل بسیار جدی و کلان تر از بارداری و فرزند میشود.

تغییراتی که شاید جز با همچین مسیر پر پیچ و خمی به دست نیاید.

تغییراتی که بهایی سنگین و ارزشی بیشتر دارد.


در اوایل کتاب میخوانیم؛

《در تمام مدت این موجود بیدعوت با من بوده مثل یک گلسر که حواست نیست و توی چمدانت افتاده یا مثل یک تکه کاغذ کوچک که توی جیب کیفت با تو به همه جا می آید اما گل سرها دست و پا درنمی آورند كاغذها بزرگ نمیشوند و یک دفعه چمدان و کیفت باد نمیکند.》


《- عزیز دلم بین ما دو تا کی بیشتر صدمه میبینه؟ ،خب ،معلومه من باید نه ماه بارداری رو تحمل ،کنم دو سال شیردهی با عقب افتادگی ،تحصیلی ،اجتماعی، جسمی و روحی چطور میتونی مجبورم کنی چیزی رو که دوست ندارم توی خودم نگه دارم و وارد زندگیم کنم؟

دستش را میکشد به صندلی تکیه

می دهد.

اون که توی شکمته چیزی نیست بخوای

بندازیش دور، یه انسانه》


و در نهايت چقدر به قلم نویسنده غبطه خوردم.

به شخصیت پردازی ها ، توصیف ها ، بالا و پایین ها ، زمان بندی گره ها و حتی گشودن ها…

انگار همه چیز به جا و به اندازه بود… مثل آب گوارایی که در برهوت نصیبت شود. 

این کتاب را شدیدا به تمام مادرانی پیشنهاد میکنم که دلشان برای کاری غیر از رسیدگی صرف به خانه و خانواده میتپد اما دغدغه و مسئولیت مهم و عمیق خانواده به آن ها اجازه هر فعالیتی نمیدهد…

قیمت کتاب بالاست ولی طاقچه امکان مطالعه کتاب را با قیمتی بسیار کمتر فراهم کرده و کاش در بینهایت هم بود که مطالعه آسان تر و کم هزینه تری نصیب دوست داران کتاب میشد و من هم میتوانستم هشتگ #بینهایت را هم اضافه کنم ?

مثل نهنگ نفس تازه میکنم را میتوانید از اینجا دریافت کنید. 

https://taaghche.com/book/122238/%D9%85%D8%AB%D9%84-%D9%86%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%86%D9%81%D8%B3-%D8%AA%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D9%85
داستان زندگیمعرفی کتابچالش کتابخوانی طاقچهمثل نهنگ نفس تازه میکنممعصومه امیرزاده
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید