هنوز کتاب نصف نشده بود که برای معرفیش له له میزدم.
هر روز فکر میکردم چی بگم که حق مطلب ادا بشه.
مثل نهنگ داستان زندگی است…
داستان رنج ها ، چالش ها ، رشد ها و انتخاب های خودِ خود ماست.
گمان نمیکنم مادری باشد که این کتاب را بخواند و با گوشه ای از اتفاقات آن همزاد پنداری نکند…
از اول کتاب خودم را همراه مستوره حس میکردم …
با دردهایش گریه کردم.
بهش حق دادم…
توبیخش کردم…
من ۴۰۰ صفحه با مستوره زندگی کردم.
زندگی کردم و بزرگ شدم.
قدم به قدم همراه مستوره راه زندگی را پیدا کردم. و حتی نکاتی که بلد بودم را دوباره آموختم.
کتابم پرشده از هایلایت ها و خط هایی که کشیده ام.
قسمت هایی که دوست دارم بارها و بارها برگردم و مرور کنم.
راستی به نظرم مثل نهنگ ، تلاش ناموفق سرکارعلیه در معرفی الگوی سوم زن مسلمان را سرانجام بخشید.
دلم میخواست میتونستم این کتاب رو به تک تک دوستام هدیه بدم. به همه ی اون هایی که تلاش میکنند کنار مادر بودن رشد کنند و قدمی هم برای جامعه بردارند… (حیف خیلی گرونه)
این (چند خط بالا)اولین متنی بود که برای معرفی کتاب نوشتم. و بعد حس کردم این کتاب چقدر مناسب چالش این ماه طاقچه است.
( کتابی که با آن میتوانی از نگاه یک زن به ماجراها نگاه کنی )
مستوره راوی و شخصیت اول کتاب زنی فعال، دغدغه مند و پرشور است.
زنی که وسط کلی کار و فعالیت و دغدغه ناخواسته درگیر بارداری و فرزند میشود.
و این شروعی پر ماجرا و مبهم برای رشد و تغییراتی جدی است.
و در ادامه نویسنده پا را فراتر میگذارد و وارد مسائل بسیار جدی و کلان تر از بارداری و فرزند میشود.
تغییراتی که شاید جز با همچین مسیر پر پیچ و خمی به دست نیاید.
تغییراتی که بهایی سنگین و ارزشی بیشتر دارد.
در اوایل کتاب میخوانیم؛
《در تمام مدت این موجود بیدعوت با من بوده مثل یک گلسر که حواست نیست و توی چمدانت افتاده یا مثل یک تکه کاغذ کوچک که توی جیب کیفت با تو به همه جا می آید اما گل سرها دست و پا درنمی آورند كاغذها بزرگ نمیشوند و یک دفعه چمدان و کیفت باد نمیکند.》
《- عزیز دلم بین ما دو تا کی بیشتر صدمه میبینه؟ ،خب ،معلومه من باید نه ماه بارداری رو تحمل ،کنم دو سال شیردهی با عقب افتادگی ،تحصیلی ،اجتماعی، جسمی و روحی چطور میتونی مجبورم کنی چیزی رو که دوست ندارم توی خودم نگه دارم و وارد زندگیم کنم؟
دستش را میکشد به صندلی تکیه
می دهد.
اون که توی شکمته چیزی نیست بخوای
بندازیش دور، یه انسانه》
و در نهايت چقدر به قلم نویسنده غبطه خوردم.
به شخصیت پردازی ها ، توصیف ها ، بالا و پایین ها ، زمان بندی گره ها و حتی گشودن ها…
انگار همه چیز به جا و به اندازه بود… مثل آب گوارایی که در برهوت نصیبت شود.
این کتاب را شدیدا به تمام مادرانی پیشنهاد میکنم که دلشان برای کاری غیر از رسیدگی صرف به خانه و خانواده میتپد اما دغدغه و مسئولیت مهم و عمیق خانواده به آن ها اجازه هر فعالیتی نمیدهد…
قیمت کتاب بالاست ولی طاقچه امکان مطالعه کتاب را با قیمتی بسیار کمتر فراهم کرده و کاش در بینهایت هم بود که مطالعه آسان تر و کم هزینه تری نصیب دوست داران کتاب میشد و من هم میتوانستم هشتگ #بینهایت را هم اضافه کنم ?
مثل نهنگ نفس تازه میکنم را میتوانید از اینجا دریافت کنید.