ویرگول
ورودثبت نام
زهرا
زهرا
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: وقتی اثر هنری بودم

چندین سال پیش با خواندن کتاب اسکار و خانم صورتی و بعدش هم موسیو ابراهیم با اریک اماموئل اشمیت آشنا شدم.

وقتی کلی تعریف از (وقتی اثر هنری بودم) شنیدم به خواندنش مشتاق شدم.

کتاب با یک شروع جذاب میخکوبم کرد …

جوانی که در اوج ناامیدی و پوچی خیلی هنرمندانه به تصویر کشیده شده و کنجکاوی درباره ی سرنوشتش خواننده را همراه خود میکشاند.

جوانی در اوج قدرت جوانی و سرزندگی، از وجود ، زندگی و هرچیزی که به خودش مربوط است بیزار است و قصد پایان دادن به زندگی اش را دارد.

اما سر بزنگاه مرد ثروتمند و مشهوری از او فرصت می‌خواهد تا از خودکشی منصرفش کند…

زمانی که یک اثر هنری بودم روایت انسان است از جهت انسان بودن…

انسان یعنی چی؟ یعنی فقط پوست و گوشت و استخوان؟ یا جزء معنادار دیگری نیز دارد؟

تفاوت انسان با حیوان و حتی مجسمه یا اثر هنری چيست؟

ارزش انسان و هویت او در چه چیزی است؟

جسمش؟ روحش؟ اصلا انسان روح دارد؟

جایگاه تفکر برای انسان کجاست؟

لذت و آزادی مفاهیم مادی است یا معنوی؟

لذت فقط در لذت جسمی خلاصه میشود یا میتوان مفهوم عمیق تری برایش پیدا کرد؟ آزادی چی؟ آزادی فقط یعنی رهایی جسم انسان از بند ؟ میشود انسانی حسمش آزاد و ذهنش اسیر باشد؟

آیا انسان قیمت دارد؟

روح انسان مهم تر است یا اقتصاد؟ آزادی تا کجا و به چه قیمتی؟

قوانین حاکم بر زندگی انسان چیست و از کجاست؟ چه کسی این قوانین را تدوین میکند؟ من؟ شما؟ دولت؟ طبق منافع چه کسی؟

شاید باید کسی این قوانین را تدوین کند که نفع شخصی نداشته باشد!?

همه این ها سوالاتی بود که میشد در مسیر داستان به آن ها پاسخ داد.

و من این کتاب را به همین دلیل دوست دارم. ذهن ها را قلقلک میدهد… مفاهیم عمیق و چالشی را به میان میکشد…

میتوان جدی و عمیق درباره اش فکر کرد! بحث کرد!

《من خود را به دست زئوس پترلاما میسپارم تا هرچه که میخواهد از من .بسازد خواست و اراده ی او جانشین خواست و ارادهی من .است با همهی نیرو و اراده ای که در خود سراغ ،دارم آزادانه تصمیم می گیرم که کاملاً از آن او باشم. امضا: خودم.》

《تو آنجا ،بودی اما آنکه آنجا بود تو نبودی بیچاره

وقتی که تو خودت شدی، او فرار کرد.

- وقتی حرف زدم؟

- بله بیچاره. قبلاً به تو گفته بودم که خفه شوی. به محض این که حرف ،بزنی دیگر تو هستی و فکرت حرف زدن ،تو چیزی نیست که بتوانم کنترلش کنم وانگهی حرف زدن هیچ فایده ای هم ندارد. نتیجه اش را هم که دیده ای》

《وقتی با تو برخورد کردم از چه چیزی رنج میبردی؟ از داشتن آگاهی برای این که دیگر رنج ،نبری به تو پیشنهاد میکنم که به یک شیء تبديل شوى كاملاً یک شیء، و در همهی موارد از من اطاعت کنی. خودت را منسوخ .کن فکر و اندیشه ی من باید جانشین فکر و اندیشه ی تو باشد》

《ما باید روحش را هم از بین ببریم

- روحش را؟ شما مثل کشیشها حرف میزنید فیشه آیا به نظر شما روح وجود دارد؟

- متأسفانه روح مثل زخمی است که همیشه خونریزی میکند و جز با مرگ التیام پیدا نمیکند》

این کتاب را ریحان جعفری زاده در پادکست کتابگرد توصیه کرده و من عمیقا دوست دارم دوستانم این کتاب را بخوانند تا بتوانیم درباره اش حرف بزنیم.

وقتی اثر هنری بودم را از اینجا دریافت کنید.

https://taaghche.com/book/101202/%D9%88%D9%82%D8%AA%DB%8C-%D8%A7%D8%AB%D8%B1-%D9%87%D9%86%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%D9%88%D8%AF%D9%85



وقتی اثر هنری بودمچالش کتابخوانی طاقچهاریک امانوئل اشمیتزمانی که یک اثر هنری بودمچالش کتابخوانی طاقچه 1402
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید