همیشه آغاز هر حرکتی، علاوه بر ذوق و شوق و تازگی، استرس هم دارد. استرسِ اینکه چطور شروع کنم، چطور، چقدر و برای چه کسانی بنویسم، آیا میتوانم ادامه بدهم، به کجا میخواهم برسم و... اما از این استرس عبور کردم تا اجازه بدهم آنچه بنای گفتنش را دارم، گفته شود و به درون آنچه قرار است تجربه کنم، شیرجه بروم!
من نویسنده هستم و مدتهاست سایت ویرگول را میشناسم و از نوشتههای نویسندگان آن استفاده کردهام. حالا هم به ویرگول وارد شدهام تا درباره چیزهایی بنویسم که زندگی مرا ـ که دنیای کاری هم جزئی از آن است ـ تغییر میدهند. آنچه زندگی ما را تغییر میدهد تجربههای ماست و هر نویسندهای از تجربههایش مینویسد؛ حتی تجربههایی که در خیال خود به دست آورده و مفاهیمی که در ذهنش ادراک کرده.
من با کلمات زندگی میکنم و در کلمات نفس میکشم و با کلمات فکر میکنم و با کلمات مینویسم. شاید این آغاز، بیش از هرچیز شرح این درهمآمیختگی با کلمات باشد.
درباره کلمات، کمی بیشتر در اینجا نوشتهام که میتوانید بخوانید.