ثبت است بر جریدۀ عالم دوام ما...
به تأیید متفکران بسیاری، دوام و قوام هر حکومتی در میزانِ نمایندگیِ ملتش است. یعنی اگر حکومتی، آینهای باشد که همه مردمش را در خود منعکس کند، آنوقت میتواند امید به دوام داشته باشد. من الان با بقیه عواملِ دوام کاری ندارم؛ اما این نکته را از این جهت پررنگ میبینم که در تماشای راهِ آمده، این ویژگی، نداشتۀ مهم جمهوری اسلامی است.
باز برمیگردم به تاریخ. دورهای که در گام نخست درباره آن نوشتم، دوران «سامانیان» است؛ دودمانی که در حدود قرنهای سوم تا چهارم هجری بر بخشهایی از ایران حاکم بودند. با عنایت به اینکه امرای این دودمان، افرادی ایرانی و مسلمان بودند اولویت پرداختن به آن دوره بیشتر میشود؛ زیرا در بافت فرهنگی و جغرافیایی و اعتقادی ایران، چنین ساختاری بنا شده است و اگر بنا بود به تحلیل مسائل کشورهای دیگر بپردازیم، عاقلانهتر بود که از تاریخ همان کشورها مثالی بیاوریم.
کالبدشکافی آن دوره از تاریخ ایران و درک دلایل موفقیتش در حکمرانی در تمام حوزههای سیاسی ـ اجتماعی ـ فرهنگی به ما کمک میکند تا نقیضهای آن را در روزگار امروز پیدا کنیم و خطاهای فکری و عملی سیاستمداران همروزگار خویش را ببینیم.
سامانیان در تاریخ ایران، از جهات زیادی ممتازند که یکی از آن جهات، آیینگی مردمان است. در ورقهای کتابهایی که درباره این دوران نوشته شدهاند، حتما خواهید خواند که سامانیان به همه عقاید و باورهای موجود آن روزگار، فرصت ابراز و دیده و شنیده شدن میدادند. هرچند آنها حکمرانانی مسلمان بودند و در مشروعیت دینی، به پشتوانه خلافت عباسیان دلگرم بودند، اما در کنشهای سیاسی و اجتماعی، مستقل عمل میکردند و چندصدایی را در مرام سیاسی خویش پذیرفته بودند. یکی از دلایل چنین عملکردی، این بود که آلسامان از ماوراءالنهر برخاسته بودند؛ سرزمینی که از دیرباز محل عبور و مرور مسافران و تاجرانی از فرهنگهای گوناگون بود و پیش از اسلام نیز، تمام ادیان و باورها را در آغوش خود پذیرفته بود.
سامانیان با چنین سابقه فکریای، توانستند حکومتی یکپارچه و متحد را در محدوده جغرافیایی بسیار وسیعی سامان دهند؛ دیاری که مرکز و شرق ایران امروزی و کل ماوراءالنهر را شامل میشد. روشن است که اگر در آن دوره، کسی میخواست درباره اندیشهها و اعتقاداتش حرف بزند و آن را تبلیغ کند آزاد بود و با او برخورد نمیشد. پذیرفتنی بود که کسی، دیگرگونه فکر کند و همه مثل هم نباشند!
آزاداندیشی، رواداری و تساهل و تسامح فکری، خصیصهای است که سامانیان به آن مشهورند.
دقیقی، شاعر عهد سامانی، بهجای تملق و مداحی، در کمال آزادی، عقیده و اندیشه خود را به دور از هرگونه تعصب و هراسی، اینگونه میسراید:
دقیقی چار خصلت برگزیدهست
به گیتی از همه خوبی و زشتی
لب یاقوترنگ و نغمۀ چنگ
می خونرنگ و کیش زردهشتی [1]
حالا شما فقط همین شعر (و متقابلا کشته نشدن و به انزوا کشیده نشدن دقیقی از جانب امرای سامانی) را مقایسه کنید با رفتار جمهوری اسلامی در قبال آن کاندیدای زردشتی شورای شهر یزد ـ سپنتا نیکنام! چه درمییابید؟
[1] جواد هروی، تاریخ سامانیان، صص 56-57.