1
در روزهایی که پشت سر گذاشتیم، شما هم لابد شنیدهاید اظهارنظر بعضی از اساتید دانشگاه یا نمایندگان مجلس را، که گفتهاند اینها (=معترضان، مردم) میخواهند به سبک بیبندوباری فرنگی زندگی کنند، لخت شوند و مثل حیوانات هر شب با یک نفر بخوابند. از اینها که بگذریم، نهادهای حاکم و حتی برخی از دوستان نیز ـ با لحنی ملایمتر ـ میگویند: «اگر اعتراض مردم به حجاب اجباری (و پارهای اعتراضات دیگر) را بپذیریم، به معنای عقبگرد به دوران پهلوی و قبل از انقلاب اسلامی 57 است. این یعنی نادیده گرفتن تمام دستاوردهای انقلاب.»
در این یادداشت قصد دارم بگویم که عقبگرد و «بازگشت» لزوما امر بدی نیست. چهبسا این مفهوم همان «توبه»ای باشد که سالها در درک آن اشتباه کردهایم یا لااقل آن را کامل و از همه جوانبش ندیدهایم.
2
برای همه اگر نه، برای اغلب ما گاهی پیش آمده است به راهمان شک کنیم و فکر کنیم لازم است قدمهایی را که آمدهایم، برگردیم، پشت سر را بنگریم و از آن تجربه، برای طیکردن ادامه مسیر چیزی بیاموزیم. ممکن است در مسیر طیشده یک گامِ خطا، تمام راه را به بیراه برده باشد. آیا باید تا ترکستان برویم؟ معلوم است که نه! بنابراین، چیزی که ما را از آن میترسانند (عقبگرد) نه ترسناک است و نه زیانبار؛ بلکه اولین دستاورد آن، آگاهی و آموزش است.
اساساً مطالعه تاریخ هم از این رو توصیه شده و عبرتآموز و مفید است. از آن رو که میدانیم زمان گذرنده و برگشتناپذیر است، قطعا وقتی میگوییم فلان اقدامها در فلان دوره تاریخی سازنده بوده، نه قصد بازگرداندن آن دوره را داریم نه اصولا چنین کاری ممکن است. از این بازگشت به گذشته، صرفاً درس میگیریم و براساس آن طرحی برای قدمهای آینده میآفرینیم.
3
با این مقدمه که گفتم، اجازه میدهید شما را نه به دوران پهلوی، که به حدود هزار سال قبل ببرم؟ سرزمینی آباد و پهناور را تصور کنید که خراسان بزرگ نامیده میشود و از خوارزم تا سیستان و از همدان تا فرغانه گسترده شده؛ در روزگاری که به ویژگیهای برجستهای ممتاز است و خروجیِ این دوره، آنقدر درخشان است که در تاریخ یگانه و بیتکرار مانده.
امیرانی دانشدوست و ادبپرور بر سر کار حکومتاند؛ آن هم یک امارت اسلامی. این امیران، عالمان دینی، اندیشمندان و فلاسفه، دانشمندان، ادبا و علمای عصر را با آرا و عقاید گوناگون، گِرد هم آوردهاند و دربار را به محلی برای رفتوآمد، اظهار عقاید و مباحثات ایشان تبدیل کردهاند. اما از این دوره، کمترین شعر مدحی مطوّلی از شاعران بنام باقی مانده است!
خودم و شما را در انتهای گام اول، دعوت به تفکر میکنم در همین جملۀ آخر، که چرا؟... چرا دورهای چنان درخشان، مدیحهسرا و مجیزگو نداشته است؟
***
طی این یادداشتها که ادامهشان را در روزهای آینده منتشر خواهم کرد، بهطور جزئی به ویژگیهای این دوره میپردازم تا در این مسیر، بتوانیم گفتوگو کنیم و راهی برای آینده بیافرینیم.