این ترم در دانشکدهی کامپیوتر شهید بهشتی یه درس اختیاری جالب برگزار شد؛ به همت استاد علیاکبری و دوستشون جناب محمودی. اسم درس بود "مهارتهای شغلی" که بیشتر روی مهارتهای نرم تمرکز داشت یک کلاس پر از آموزش های غیر درسی برای پرورش مهارت های نرم. اما اتفاق جالبی که افتاد این بود که آخرش یه پروژه به ما محول شد بدون هیچ صورتمسئلهی مشخصی! فقط ازمون خواسته شد یه کاری کنیم که مهارتهای نرممون درگیر بشه، گزارشش رو بنویسیم و توی شبکههای اجتماعی منتشر کنیم.
راستش، اگه این شرایط نبود، خیلی سخت قبول میکردم که یه پست بنویسم و از تجربیاتم بگم ولی خب نمره تونست مجبورم کنه:) به علت کمتجربگی احتمالاً این متن کلی باگ داره، از همین الان بابت وقتی که میگذارید معذرت میخوام!
خب، موضوع پروژهی ما به پیشنهاد یکی از بچهها شد برگزاری نیوبیز؛ یه مسابقهی کدزنی که هر سال توی دانشکدهی کامپیوتر شهید بهشتی برگزار میشه. ولی امسال یه مشکل داشتیم: کمبود بودجه! همین شد که چالش اصلی ما شکل گرفت.
اولین کاری که کردیم این بود که هزینهها رو کاهش بدیم ولی کیفیت مسابقه رو حفظ کنیم. برای این کار، مجبور شدیم مذاکره کنیم، چونه بزنیم، مشورت بگیریم و پرسوجو کنیم تا اقلام پک رو با بهترین کیفیت متناسب با بودجه پیدا کنیم. راستش، از یه جایی به بعد دیگه خیلی حساس شده بودیم، دنبال این بودیم که یه جا پیدا کنیم که شده ۵۰۰۰ تومن هم ارزونتر بده! ولی ناگفته نماند بودجهی محدود یه جورایی ذهن آدم رو باز میکنه؛ یادآوری میکنه که ۵۰۰۰ تومنم یه پتانسیلایی داره بالاخره!
ولی خب، فقط کاهش هزینهها کافی نبود. باید مسابقه رو جذاب نگه میداشتیم. برای همین طوفان فکری راه انداختیم، ایده دادیم که فضای رویداد برای بچهها جذاب بشه. مثلاً یکی از چیزایی که بهش رسیدیم این بود که توی جشن اختتامیه، یه سری پروندههای معمایی به بچهها بدیم تا به صورت گروهی حل کنن، اینطوری مراسم خشک و رسمی نمیشد! چند تا ایدهی دیگه هم دربارهی پکها داشتیم که هنوز نهایی نشده، پس نمیتونیم اسپویل کنیم. ولی قول میدیم که تریلرش رو از طریق کانال انجمن منتشر کنیم:))))
حالا از این حرفا که بگذریم، تا اینجای کار پیشرفت پروژه رضایتبخش بوده. یکی از موفقیتهای بزرگمون این بود که تونستیم شرکت لبنی پاک رو به عنوان اسپانسر داشته باشیم. این مسیر خودش پر از چالش بود، چون نه آشناییای داشتیم، نه روابطی از قبل، و مجبور شدیم برای جذب اسپانسر مذاکره کنیم. بالاخره برای عملی کردن ایدههامون به بودجهای بیشتر از اون چیزی که روش حساب کرده بودیم نیاز داشتیم.
اگر بخوام از چالشای این مسیر بگم، تا اینجا بزرگترین مورد همین پیدا کردن اسپانسر بود، چراکه باید بدون هیچ مقدمهای و بدون هیچ دیدگاه اولیهای به نحوی مسابقه پرزنت میشد، اونم پشت تلفن، که طرف مقابل ارزش ایونت رو متوجه بشه و موافقت کنه. خب، این پررنگترین چالش بود برای من. ولی یقین دارم که در ادامهی راه، در روز اجرا و هماهنگی و کار تیمی، چالشهای خیلی بزرگتری خواهیم داشت که به شخصه امیدوارم به نوبهی خودم تأثیر مثبت در روند برگزاری داشته باشم.
نهایتاً باید بگم که حداقل من از یک جایی به بعد، نیوبیز رو فقط یه پروژهی درس مهارتهای نرم نمیدیدم؛ بلکه خود نیوبیز برام مهم شده بود. انگار که یه درختی است که باید سیراب بشه، به بهترین نحو رشد کنه، سالیان سال قد بکشه و میوه بده. در این مسیر، به این نتیجه رسیدم که نیوبیز باید یه رسم بشه توی دانشکدهی کامپیوتر، مثل یه روتین سالیانه با بخشهای جذاب ترکیب بشه و هر سال با یه رنگ و بوی جدید خودش رو نشون بده. این دقیقا اون چیزیه که هدف تمام بچههاست.
اسم نیوبیز بیشتر از اینکه با مسابقه گره خورده باشه، با افراد تازهنفس ارتباط داره؛ کسایی که دوست دارند و علاقهمندند به حل کردن مسئلههای بزرگ. ما یه سکوی پرتاب در اختیارشون قرار میدیم تا خودشون رو بشناسن و متوجه بشن در چه مرحلهای قرار دارند. فارغ از اسم مسابقه و رقابت، ما اینجاییم تا کنار هم رشد کنیم، حالا هر کس در مسیر خودش. امیدوارم فرهنگ نیوبیز در دانشکده به همین منوال تا سالیان سال نهادینه بشه، چراکه بستری برای پیشرفت هر جنس آدمی فراهم میکنه؛ از کدنویس گرفته تا اعضای تیم اجرایی.