از خواب بیدار شدم ، رفتم که دست و صورتم رو بشورم . توی آینه نگاه کردم و به فرانسه گفتم " Paris " که به فارسی نمی دونم چی بنویسم اما یک چیزایی بین "پری" و "پقی" و "پخی" باید تلفظ بشه . برای این کار باید آب رو توی دهنم می ریختم تا قرقره کنم تا صدای مورد نظر تولید بشه . یادم میاد اون وقتا که تازه شروع کرده بودم همش کارم همین قرقره کردن آب بود تا تونستم به خوبی صداش رو تولید کنم .
بعد رفتم تا صبحانه بخورم . کمی موهامو مرتب کردم . یک خمیازه ی جانانه کشیدم . یک سری به لپ تاب بیچاره زدم . آخی بیچاره تا صبح روشن مونده بود . صفحه نمایش لپ تاپ روی یک عکس از قسمت چهارم سریال "Emily in Paris" قفل شده بود . واقعا سریال قشنگیه . خیلی جالب فرانسه رو با همه ی بدی ها و خوبی هاش نشون می ده . من که لذت بردم بقیه رو نمی دونم .
توی یخچال تخم مرغ نداشتیم . فقط نون جو بود و یک کمی مربا . با خودم گفتم برم تخم مرغ œuf بخرم اما دیدم اصلا حسش نیست . این بود که رفتم در واحد روبرویی مون رو زدم . باز هم همون پیر مرد بد اخلاق بود با اون زیر شلواری راه راه سفید و خاکستری مسخرش . گفت : بفرمایید . گفتم : یک دونه تخم مرغ می خوام .
رفت و یک دونه تخم مرغ واسم اورد . چنان به تخم مرغه نگاه می کرد انگار داره جونشو میده . گفتم ممنون و رفتم . فکر کنم دفعه بعد که تخم مرغ بخوام دیگه خبری از تخم مرغ نباشه . شایدم برم و یک مرغ بخرم ، به نظرم اینطوری خودکفا هم میشم .
من با کتاب Café Crème فرانسه رو شروع کردم . البته کتاب های خوب دیگه ای هم هست که توی نوشته های بعدی حتما اون ها رو هم برای شما می نویسم تا یاد بگیرید .
جالبه که فرانسوی ها خیلی از لغت ها رو انگلیسی (یعنی دقیقا عین خود کلمه اش ) می نویسن اما یک جور دیگه تلفظ می کنن . خب همون انگلیسیشو بگید دیگه اَه .
اون اوایل خیلی سرم گیج می رفت نمی دونم چطور خودشون املا می نویسن . ما که زبانمون فارسی بود انقدر توی نوشتن املا مشکل داشتیم . وای به حال فرانسوی ها .
قهوه ساز رو روشن کردم . نون تست رو گرم کردم و یک نیمروی خوش مزه پختم و جای شما خالی حسابی صبحانه خوردم .
بعد از صبحانه رفتم سراغ لپ تاب صفحه فیلم رو بستم . و وارد گوگل شدم . به فارسی تایپ کردم " ویرگول " و اینطوری بود که وارد ویرگول شدم . امیدوارم بیشتر بتونم برای شما بنویسم .
فعلا تا بعد .