اخیراً مقالهای در روزنامهٔ جام جم به چاپ رسیده است که عنوان «سینمای کمدی؛ بازگشت به خندهٔ حلال» بر پیشانی آن به چشم میخورد. مقالهای که ظاهراً با هدف جریانشناسی ژانر کمدی در سینمای ایران نوشته شده است و مروری دارد بر فیلمهای شاخص و برجستهٔ این ژانر در سالهای بعد از انقلاب. من معتقدم که باید از چنین مقالات و پژوهشهایی استقبال کرد، اما در صورتی که مجهز به رویکردی محققانه باشند و از نگاه شخصی و دلبخواهی پرهیز کنند. در ادامه خواهم گفت که چرا مقالهٔ «سینمای کمدی؛ بازگشت به خندهٔ حلال» فاقد چنین رویکردی است.
آغازی اشتباه
این مقاله با قضاوت کلی مولف دربارهٔ سینمای پیش از انقلاب آغاز میشود: «گونهٔ کمدی تا آن زمان مملو از ابتذال [بود] و نگاهی ابزاری به زن داشت» اما این فقط بهانهای است تا نویسندهٔ محترم از کنار فیلمهای مهمی مانند زنبورک (فرخ غفاری)، خواستگار (علی حاتمی)، آقای هالو (داریوش مهرجویی)، سازش (محمد متوسلانی) و اسرار گنج درهٔ جنی (ابراهیم گلستان) عبور کند.
کاربرد اصطلاحات غیرسینمایی
از عنوان مطلب شروع میکنم. خندهٔ حلال چیست و آیا میتوان به مفهومی مثل خندهٔ حرام نیز قائل بود؟ به همین سیاق، مولف هیچ ابایی از کاربرد اصطلاحات غیرسینمایی ندارد و سرتاسر مقالهاش را از صفتهای بیربط و نامفهوم انباشته است: فیلم هشدار دهنده، ژانر دفاع مقدس، کمدی اخلاقگرا و...
فهم نادرست از فیلمفارسی
«دهنمکی در اخراجیها دست روی موضوعی گذاشت که تا پیش از آن در این گونه سابقه نداشت.» اتفاقاً حضور تیپ جاهل/لمپن در سینمای ایران پدیدهٔ تازهای نیست و فیلم اخراجیها (مسعود دهنمکی) که ادامهٔ جریان فیلمفارسی در سینمای بعد از انقلاب است، به همان کلیشههایی روی میآورد که در فیلمهای جاهلی دههٔ ۴۰ و ۵۰ بهوفور یافت میشوند: همان مزهپرانیها، همان لودگیها، همان ترقصها و همان عشقهای پوشالی و ژستهای ریاکارانه. تنها ویژگی فیلم اخراجیها که شاید «بیسابقه» به نظر برسد، خروج جاهلان قصه از کابارهها و حضور ایشان در خط مقدم جبهه است.
«برخی فیلمسازان آثاری تولید کردند که زیرمتنهای اجتماعی و اصطلاحاً دغدغه داشتند... [مثلاً] فیلم کما (آرش معیریان) در کنار موقعیتهای طنز خود به مسائل اجتماعی و حتی سیاسی میپرداخت.» صِرف اشاره به مشکلات جوانان و مسائل سیاسی جامعه، به هیچ رو، فضیلتی برای فیلم کما نیست و نمیتواند آن را به اثری مهم و تاثیرگذار با دغدغههای اجتماعی تبدیل کند. اگر موافق نظر نویسنده باشیم، احتمالاً باید از فیلمهای منصور تهرانی و فرزان دلجو نیز با عناوینی مثل دغدغهمند و معناگرا یاد کنیم!
«فیلم مهمان مامان (داریوش مهرجویی) از زاویهای متفاوت به قشر فرودست جامعه میپردازد و از محدودیتهایی که این قشر از جامعه با آنها دست و پنجه نرم میکند، موقعیتهای کمدی خود را خلق میکند.» گویا نویسندهٔ محترم نمیداند که این یک الگوی رایج در بسیاری از فیلمفارسیها بوده است و مختص به فیلم مهرجویی نیست. پیشنهاد میکنم که مهمان مامان را با فیلم گنج قارون مقایسه کنید. چیز متفاوتی میبینید؟
«یکی از فیلمهای مهم تاریخ سینمای کمدی ایران و دههٔ ۸۰ فیلم مارمولک (کمال تبریزی) بود.» فیلمی سرشار از اشتباهات ساختاری که میکوشد بیننده را از فرط پوچی و مسخرگی به خنده بیندازد، چگونه ممکن است فیلم مهمی باشد؟ اگر فیلم مارمولک در تاریخ سینمای ایران به شهرت رسیده، تنها به دليل انتخاب سوژهای جنجالبرانگیز است که ربطی به ارزش هنری آن ندارد. هنر این نیست که تیپ آشنای جاهل/لمپن را دوباره از فیلمفارسیها بیرون بکشیم و چهار تا دیالوگ کلیشهای در دهانش بگذاریم تا در یک پایان باسمهای از کارهای بدش عبرت بگیرد و به تحول برسد.
کلام آخر
در نهایت، توجه شما را به جملاتی از استاد رضا درستکار جلب میکنم که توصیف کامل و دقیقی است از آنچه در سینمای ایران میگذرد: «در همهمهٔ فرهنگ پاپکورنیِ این روزگار که از در تحقیر همهچیز وارد شده و بیخیالی و لودگی را ترویج میدهد و مسلط میشود، لذت بردن از هر چیزی با اینکه «عمیقاً باید سطحی بود» مترادف شده است. پس بیراه نیست که اینقدر حوصلهها سر رفتهاند و از مکث و تامل و اندیشه بیزار شدهایم... ارزشگذاریهای رسمی و غیررسمیِ رسانههای مجازی و تشویق به بیخیالی در گسترهٔ فرهنگ شفاهی کار خودش را کرده است.» (دنیای تصویر، شمارهٔ ۱۳۴، شهریور ۱۳۸۳)