ویرگول
ورودثبت نام
حمید برهان نژاد
حمید برهان نژادلایف‌کوچ، بیزنس‌کوچ، مربی توسعه فردی، کوچ مدیران و راهبران. موسس «ریورکلاب»؛ محیطی برای توسعه فردی نسلZ
حمید برهان نژاد
حمید برهان نژاد
خواندن ۶ دقیقه·۱ ماه پیش

کو اکتیو کوچینگ چیه؟

کواکتیو کوچینگ چیه؟

چرا این‌قدر جواب می‌ده؟

نگاهی واقعی، ساده و مبتنی بر عمل بر این رویکرد

اگه تو فضای کوچینگ باشی، دیر یا زود این اسم رو خواهی شنید:

«کواکتیو کوچینگ.»

خیلی‌ها می‌پرسن:

«خب یعنی چی؟

چه تفاوتی داره؟

کارکردش چیه؟

و چرا این‌قدر طرفدار داره؟»

اگه تو گوگل سرچ کنی، یک‌سری تعریف‌های رسمی و خشک میاد.

ولی من اینجا می‌خوام مثل همیشه، خیلی ساده و محاوره‌ای بگم کواکتیو دقیقاً چیه و چرا انقدر جواب می‌ده.

•معنی کواکتیو کوچینگ:

کواکتیو، از دو کلمه تشکیل شده:

Co = باهم

Active = فعال

یعنی مشارکت فعالانه.

تو جلسهٔ کوچینگ، نه تو کسی هستی که فقط شرح حال بدی و کوچ سر تکون بده و نه کوچ‌ منبر می‌ره که فقط بشینی گوش بدی.

اینجا هر دو نفر فعال هستن!

هر دو نفر در لحظه حضور دارن.

هر دو نفر در ساختنِ یک مسیر شریکن.

کوچ با تو در یک سطحه، نه بالاتر و نه پایین‌تر.

تو هم عنصر اصلی جلسه‌ هستی، نه کیس‌اِستادی یا بیمار.

این متد بر یک اصل خیلی مهم بنا شده:

«آدم‌ها ذاتاً خلاق، دارای منبع و کامل هستند.»

این یعنی چی؟

یعنی تو خراب نیستی که کوچ تعمیرت کنه.

تو کم نداری که کوچ تکمیلش کنه.

تو جواب‌ها رو داری، فقط زیر گرد و خاک پوشیده شدن.

کار کوچ اینه که اون گرد و خاک رو کنار بزنه.

همین یک باور، نیمی از کوچینگ رو می‌سازه.

•چهار پایهٔ اصلی کواکتیو کوچینگ:

کواکتیو چهار اصل کلیدی داره که پایه و اساس کل این متد رو می‌سازه:

۱. آدم، کامل و توان‌منده

اینجا هیچ خبری از «تو مشکل داری، باید درستت کنم» نیست.

اینجا می‌گیم:

تو توان و منابع داری؛ فقط باید بهش متصل بشی.

۲. تمرکز روی «کل زندگی»، نه یک «مسئله»

«کوچینگ برای حل مسئله نیست»

به طور مثال، تو جلسهٔ کواکتیو، فقط دربارهٔ کسب‌وکارت حرف نمی‌زنیم؛

اگر رابطه‌ت روی کارت، احساساتت، ارزش‌هات، ترس‌ها، اعتمادبه‌نفست یا هرچیز درونی و بیرونی دیگه تأثیر گذاشته باشه و باعث پیچیدگی و مخدوش شدن اون‌ها شده باشه، نمایان می‌شه و مورد بررسی قرار می‌گیره؛ چون این‌ها از هم جدا نیستن!

۳. رقص در لحظه

یعنی جلسهٔ کوچینگ باید «زنده» باشه.

نه با چک‌لیست، نه با سؤال‌های از پیش آماده شده و نه با نسخه‌ای برای همه.

هرچی در لحظه اتفاق می‌افته، همون تبدیل به پایهٔ جلسه می‌شه.

این هنرِ یک کوچ حرفه‌ایه.

۴. ایجاد تحول، نه فقط حل مسئله

تو این متد دنبال این نیستیم که یک گره رو باز کنیم و بگیم «تموم شد».

اینجا دنبال این هستیم که فرد رشد کنه، آگاه‌تر بشه، خودش رو بهتر بشناسه و توانمند بشه.

•مهارت‌های کلیدی کوچ در متد کواکتیو:

چند مهارت هست که ستون فقرات این مدل رو تشکیل می‌ده:

- شنیدن عمیق

«نه فقط شنیدن کلمات؛ بلکه گوش دادن به انرژی، سکوت، تردیدها و احساسات»

ـ شهود

«حسی که کوچ از مراجع می‌گیره و تو جلسه بهش توجه می‌کنه»

- کنجکاوی واقعی

«سؤال‌هایی برای روشن شدن جواب برای مراجع، نه برای کوچ!

سؤال‌هایی که آدم رو متحول می‌کنه»

- پیش‌رو و در عمق

Forward & deepen

هم حرکت به جلو، هم عمیق‌تر شدن

- مدیریت احساسات Self-management

کوچ احساسات خودش رو با فضای جلسه و مسائل مراجع قاطی نمی‌کنه.

- ایجاد فضای امن

فضایی بدون برچسب خوب یا بد، بدون قضاوت.

فضایی که مراجع جرأت کنه صادق باشه.

•سه ستون مهم در کواکتیو:

کواکتیو سه بخش مهمِ زندگی رو تعریف می‌کنه:

۱) Fulfillment – معنا و هدف

چیزی که عمق وجود انسان رو روشن و گرم می‌کنه.

۲) Balance – توازن در انتخاب‌ها

عدم ایجاد و تاکید بر تعادل مصنوعی بلکه انتخاب‌هایی که حس کنی: «زندگی مال خودمه».

۳) Process

فرآیند رشد و احساسات

زندگی فقط عمل نیست.

گریه، ترس، خشم، گیر، سردرگمی…

همهٔ این‌ها بخش مهمی از فرآیند هستن.

در کواکتیو، کوچ با این‌‌ها کار می‌کنه، نه فقط با هدف‌گذاری خشک و سیستمی.

•مهم‌ترین تفاوت کواکتیو با متدهای دیگه:

۱. کوچ فقط سؤال‌ نمی‌پرسه

با توافق کلاینت، کوچ اجازه داره

گاهی منتور باشه،

گاهی مشاور و گاهی مربی.

ولی همه‌چیز شفاف و با اجازهٔ کلاینت انجام می‌شه.

۲. هیچ نسخه‌ای داده نمی‌شه مگر…

مگر اینکه تو بخوای و کوچ اجازه بگیره.

۳. تمرکزش روی کل زندگی باشه، نه فقط مشکل

۴. رابطهٔ کوچ–مراجع برابر و مشارکتی باقی بمونه.

•بخشی از روندی که در جلسهٔ کواکتیو کوچینگ جریان داره:

چند ماه پیش، با یکی از مراجعینم جلسه داشتیم.

یه آدم باهوش، کاربلد، اهل یادگیری.

ولی یک چیزی تو چشماش بود…

یک جور خاموشی، یک جور دل‌زدگی از خودش.

نشست و بدون مقدمه گفت:

«حالم اصلاً خوب نیست، گیج و داغونم و دست و دلم به کار نمی‌ره.

من حس می‌کنم زندگیم مال خودم نیست.

نمی‌تونم کارهام رو به نتیجه برسونم و حتی دیگه نمی‌تونم اقدامی هم بکنم.

من بی عرضه‌ام؛ هیچ تصمیمی رو خودم نمی‌گیرم.

همه‌چی شده واکنش.

یک روز کار، یک روز بی‌انگیزگی، یک روز شروع، یک روز فرار…

خسته‌م.»

شروع کردیم به صحبت.

در ابتدا فقط تخلیه بود.

حرف‌هایی که معلوم بود ماه‌ها تو گلوش گیر کرده.

بعد که کمی جا باز شد، وارد فضای کواکتیو شدیم.

ازش پرسیدم:

– «اگر هیچ محدودیتی نباشه، تو واقعاً چی می‌خوای؟»

– «چی تو زندگی فعلی تو، متعلق به خودت نیست؟»

– «کدوم انتخاب‌ها رو از ترس انجام دادی؟»

– «اگه هیچ‌کس نبود که قضاوتت کنه، اولین کاری که می‌کردی چی بود؟»

سکوت کرد.

صورتش جمع شد.

نفسش سنگین شد.

گفت:

«من همیشه برای جلب رضایت دیگران انتخاب کردم.

هیچ‌وقت نپرسیدم من چی می‌خوام.»

اینجا اون لحظه‌های خیلی زندهٔ کواکتیو شکل گرفت.

حسی که از انرژیش گرفتم رو بهش گفتم:

«به‌نظرم مسئلهٔ تو بی‌عرضگی نیست.

موضوع، فاقد اختیار بودنه، مجبور بودن به انجام دادن تصمیم دیگران.»

طبق چیزی که من دارم می‌بینم، هم باهوشی و هم آدم مصمم و جدی‌ای هستی؛ فقط در جایگاه درست خودت قرار نگرفتی.

اشکش سرازیر شد.

گفت:

«آره…

دقیقاً همینه

مثلاً می‌دونم چی می‌خوام،

می‌خوام...

(و شروع کرد از زندگی مورد علاقه‌ش حرف زدن)

ولی انگار اجازه ندارم

انگار هیچ اختیاری از خودم ندارم.»

حرفاش که تموم شد، نقاط قوتی که توی کار و زندگی و شخصیتش دیده بودم رو براش گفتم.

و بعد ازش پرسیدم:

«اگر بخوای امروز فقط یک قدم برداری که زندگی برگرده دست خودت، اون چیه؟»

کمی فکر کرد و گفت:

«می‌خوام یک تصمیم کوچیک برای خودم بگیرم.

نه مهم، نه بزرگ؛ فقط یک چیزی که بگه این مسیر مال منه.»

همین شد.

یه قدم کوچیک‌ اما واقعی.

هفتهٔ بعد برگشت…

رنگ و روش باز و حال و احوالش عوض شده بود.

گفت:

«این یک قدم کوچیک انگار بهم گفت: تو هم حق داری انتخاب کنی.»

مث همیشه، اون قدم کوچیک براش پیش زمینهٔ قدم بعدی و آغاز یه مسیر جدید شد.

این همون چیزیه که کواکتیو کوچینگ انجام می‌ده:

آدم رو به خودش برمی‌گردونه.

نه نصیحت و پندی در کاره و نه جملاتی مثل «تو موفق می‌شی» یا «تو می‌تونی» یا «برای اهدافت بجنگ».

فقط کمک می‌کنه آدم صدای خودش رو بشنوه و خودش رو ببینه.

•این متد به درد کی می‌خوره؟

هرکسی که می‌خواد از بالقوه به بالفعل برسه

هرکسی که گره ذهنی داره

هرکسی که می‌خواد تصمیمات زندگیش رو خودش بگیره، نه بقیه.

هرکسی که دنبال نسخهٔ آماده نیست

هرکسی که می‌خواد خودش رو بهتر بشناسه

هرکسی که دنبال کوچینگه نه مرشد و استاد و قَیم

هرکسی که می‌خواد هم‌زمان با توسعهٔ فکری و ذهنی، رشد عملی هم داشته باشه.

•جمع‌بندی:

کواکتیو کوچینگ یعنی:

مشارکت فعالانهٔ کوچ‌ و کلاینت.

یه مسئولیت پذیری دو طرفه

یه رابطهٔ دوطرفه، زنده، فعال و واقعی.

کواکتیو مراجع رو کامل می‌بینه، نه ناقص و نیازمند ترمیم.

تمرکزش فقط بر «حل مسئله» نیست؛

برای رشد، آگاهی، انتخاب‌های واقعی و توانایی کنترل زندگیت توسط خودته.

و وقتی این اتفاق می‌افته…

آدم از مرحلهٔ «نمی‌دونم چیکار کنم»

می‌رسه به

«می‌فهمم چی می‌خوام و دارم انجامش می‌دم.»

همین؛

ساده ولی قدرتمند.

در پایان، کوچینگ با متد کواکتیو کمک می‌کنه هم خودت رو ببینی هم صدای خودت رو بشنوی و هم قدم عملی و موثر برا زندگیت برداری.

امیدوارم این مطالب برات مفید واقع شده‌ باشه و خوشحال می‌شم اگر نظر یا تجربهٔ مشابهی داری، برام بنویسی.

کوچینگ مدیرانکوچینگ چیستکوچینگمشاوره
۹
۱
حمید برهان نژاد
حمید برهان نژاد
لایف‌کوچ، بیزنس‌کوچ، مربی توسعه فردی، کوچ مدیران و راهبران. موسس «ریورکلاب»؛ محیطی برای توسعه فردی نسلZ
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید