امشب به این فکر میکردم ک چقدر ما آدما تلاش های ناکامی داریم ک فقط خودمون ازش خبر داریم فقط خودمون میدونیم ک چقدر شکست خوردیم،چقدر زخم خوردیم و روحمون کم کم در سیاهیِ ناامیدی غرق شد.
ولی در نهایت دوباره بلند شدیم،سبز شدیم و ب روشنی امید رسیدیم.
امید اینجاست،درست کنار ما بر بلندای قله ی صبر ایستاده و با اندوهی در دل لبخند میزند.
پ ن پ: اصلا قرار نبود بنویسم،ولی نوشتم.کم و کاستی رو به بزرگی قلمِ خوبِ خودتون ببخشید?