یکی از ایراد های مهمی که اندیشمندان روشنفکر غربی بر مسئلهی حجاب گرفته اند، این است که ایجاد یک حریم مستتر بین زن و مرد در جامعه، میتواند باعث ایجاد حساسیت بیشتر شود، و طبق جمله معروفِ «الْانْسانُ حَریصٌ عَلى ما مُنعَ مِنْهُ» باعث حرص و طمع بیشتری شود. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا پوشیده بودن زن در جامعه باعث بوجود آمدن یک تشنگی کاذب در مردان نمیشود؟ جامعه ای که بانوان آن از تمام زیبایی خود، تنها گردی صورت و قسمت کوچکی از دست را میتوانند به نمایش بگذارند، یک جامعه سرکوب شده و عقدهای نیست؟ افراد آن جامعه انسان هایی شکننده و به اصطلاح «بیجنبه» نیستند؟
فِرُوید معتقد است ناکامی ها معلول قیود اجتماعی است و پیشنهاد میکند که تا حد ممکن غریزه را آزاد بگذارید تا ناکامی ها و عوارض ناشی از آن بوجود نیاید. راسل نیز در کتاب «جهانی که من میشناسم» آورده است «اثر معمولی تحریم عبارت است از تحریک حس کنجکاوی عمومی. و این تاثیر هم در مورد ادبیات مستهجن و هم در موارد دیگر مصداق پیدا میکند.» در همین مسئله از او پرسیدند که «آیا شما عقیده دارید انتشار موضوع های منافی عفت علاقه مردم به آن ها را زیاد نمیکند؟» او اینگونه جواب داد «علاقه مردم نسبت به آن ها نقصان مییابد. فرض کنید چاپ و انتشار کارت پستال های منافی عفت مجاز و آزاد گردد. اگر چنین چیزی بشود این اوراق برای مدت یک سال یا نهایتا دو سال مورد استقبال واقع شده سپس مردم از آن خسته میشوند و دیگر کسی حتی به آن ها نگاه هم نخواهد کرد.»
طبق آنچه که فروید و راسل گفته اند با ایجاد محدودیت در جامعه تنها مردم را تشنه تر و شکننده تر میکنیم، و در نهایت با جامعه ای روبرو خواهیم شد که دچار اختلال های روحی و روانی است. بدون شک جامعه ای که در آن روابط آزاد مرسوم است و فضای اختلاط فراهم است، مرتفع ساختن غرایز جنسی آسوده تر است. اما سوالی که برای ما پیش میآید این است که اگر پرده ها برداشته شود و محدودیت ها کم شود، جامعه سالم تری خواهیم داشت؟ به طور مثال یکی از اختلال های جنسی که ممکن چنین جامعهِ محدودشدهای بدان دچار شود، همجنسگرایی است و اتفاق بسیار عجیب این است که امروزه در بسیاری از کشورهای اروپایی که هیچگونه محدودیت جنسی در آن حاکم نیست، آمار همجنسگرایی سر به فلک کشیده است! در حالی که انتظار میرود این جوامع به دلیل آزاد بودن غرایز، از سلامت بیشتری نسبت به جوامع محدود اسلامی برخوردار باشند.
طبق آنچه که در تاریخ ویل دورانت آمده است ایران باستان یکی از صادرکنندگان فرهنگ مبتذل «حرمسرا» بوده است و وقتی به سرگذشت شاهانی نظیر خسرو پرویز و انوشیروان رجوع میکنیم، میبینیم که حتی به یک حرمسرا هم اکتفا نکردهاند، و آنچه که از تمام این وقایع مشهود است، میل تنوع طلبی انسان در التذاذ جنسی است.
یادم میآید که نزدیک به دو ماه پیش یک فیلم در فضای مجازی منتشر شد که در آن یک پسربچه نابالغ در لایو اینستاگرام یک زن بدپوششِ معلومالحال حاضر شده بود، و میگفت برای بهرهجویی جنسی و خودارضایی، صفحه شما را دنبال میکنم، و وقتی که با اعجاب آن زن روبرو شد، گفت «مدت هاست که فیلم های پورن دیگر من را ارضا نمیکنند!» و این اتفاق برچسبِ تاییدی است بر گفته راسل، مبنی بر اینکه مردم با دیدن آن کارت پستال های مبتذل خسته میشوند و دیگر به آنها نگاه هم نخواهند کرد، اما باتوجه به اتفاقی که برای همین پسربچه رخ داده است، هیچ تضمینی وجود ندارد که مردم نوع دیگری از بیعفتی را جانشین آن نکنند، بلکه ظاهرا تشنه تر هم میشوند و چون آن نوع خاص کامجویی برایشان تکراری شده است، برای سیراب ساختن روح تشنه و شعلهور خود نوع تازی تری از کامجویی جنسی را طلب میکنند.
ظاهرا آقایانِ فروید و راسل به جنبه های دیگری از مسئله توجه نکرده اند و فقط یک روی سکه را دیده اند! البته راسل در کتاب «زناشویی و اخلاق» صراحتاً اعتراف کرده است که عطش روحی در مسائل جنسی غیر از حرارت جسمی است. آنچه با ارضاء تسکین مییابد حرارت جسمی است نه عطش روحی. و این خود شروع مناسبی است برای رمزگشایی از این مسئله ذیابعاد. به عقیده شهید مطهری غریزه جنسی دارای دو جنبه است، جنبه جسمی و جنبه روحی. بر همگان روشن است که روح انسان موجودی بینهایتطلب است و سیرابی ندارد. به طور ذاتی در طبیعت انسانی از نظر خواستههای روحی محدودیت در کار نیست و وقتی که این خواسته ها در مسیر مادیات قرار بگیرد به هیچ حدی راضی نمیشود و در هر مرحله ای که قرار بگیرد، میل و شوق دستیابی به مرحله بعدی او را به غلیان در میآورد. وقتی به انحرافات جنسی نوظهور در جوامع آزاد غربی دقیق تر نگاه میکنیم، این حس افسار گسیخته تنوعطلبی را بهتر درک میکنیم، بعضا کارشان به جایی رسیده است که حتی حیوانات را هم از گزند کامیابی های نامشروع خود در امان نداشته اند و این میل قبیح را فطری عنوان کرده اند و حتی برایش قانون نیز تصویب کرده اند!
گویا اشتباه آقایانِ فروید و راسل این بوده است که تنها راه آرام کردن غریزه جنسی را ارضاء و اشباع بیحد و حصر آن دانسته اند، در حالی که نه تنها ممکن نیست بلکه موجب پدید آمدن عوارض صعبالعلاج و بسیار مهلکی خواهد شد. آن ها تنها یک طرف داستان را دیده اند، و معتقد اند با اعمال ممنوعیت در جامعه غریزه عاصی و ناآرام میشود، و طرحشان این است که برای ایجاد آرامش در این غریزه باید به آن آزادی مطلق داد، آنهم بدین معنی که به زن اجازه هرگونه جلوه گری داده شود و مرد هم بتواند به میل خود هرگونه رابطه ای را بوجود بیاورد. ناظر به مطالب بالا میتوان اجمالاً این نتیجه را گرفت که التقاط روحیه تنوعطلبی و بینهایتخواهی روح با غریزه جنسی و فعال ساختن آن بسیار خطرآفرین است، و باید از آن دوری جست، همچنین اسلام معتقد است که این مهم تنها زمانی محقق میشود که التذاذ جنسی افراد محدود به حریم خانواده باشد و جامعه به هیچ عنوان مکانی برای کامیابی های جنسی نباشد، حتی به مقدار اندکی. و این امر تنها در صورتی عملی میشود که بانوان از هرگونه جلوهگری و خودنمایی پرهیز کنند، و مردان هم به دنبال مرتفع ساختن نیاز های جنسی خود، چشمچرانی نکنند.
اگر نفس انسان را به مشابه یک طفل شیرخوار در نظر بگیریم که از پستان مادرش تغذیه میکند، اگر او را به حال خود بگذاری با همین میل باقی میماند و این خوراک او روز به روز ریشه دار تر میشود، و اگر او را از شیر بگیری به ترک پستان خو میگیرد، در واقع هرچه موجبات رغبت نفس را فراهم کنی بر رغبت خود میافزاید ولی اگر او را به کم عادت دهی قناعت پیشه میکند.
در قرآن از نیروی جنسی با عنوان نیروی عظیم یاد شده است و هیچکس نافی آن نیست، و ما نیز انکار نمیکنیم که دسترسی نداشتن به زن موجب انحراف میشود، و باید شرایط ازدواج قانونی را سهل کرد تا از عوارض تلخ آن جلوگیری شود، ولی بدون شک آن مقدار که تبرّج و خودنمایی زن در اجتماع و معاشرت های آزاد سبب انحراف جنسی میشود، به مراتب بیشتر از آن است که محرومیت و دوری سبب میگردد.
در پایان لازم میدانم منابع مفاهیم بالا را ذکر کنم، آنچه نوشته ام خلاصه ای از نگاه استادِ شهید، مرتضی مطهری بر مسئلهی حجاب است و خواهشمندم شادی روح پر فتوح ایشان، صلواتی هدیه بفرمایید.