فرزند آوری یکی از وظایف اصلی هر خانوادهای در جامعه است، چرا که هر زن و مرد متاهلی با فرزند دار شدن رنگ و بوی خاصی پیدا می کند.
اهمیت فرزند آوری به حدی است که آیات قرآن و روایات به ضرورت آن اشاره می کنند. خانوادهها در تربیت فرزند بایستی مهارتهای لازم مثل؛ فرزند پروری را تقویت کنند. که این مهارت ها با بودن در کنار فرزند و استفاده از تجربههای والدین حاصل میشود. امروزه با پیشرفت علم و تکنولوژی، مشاورههای آنلاین یا تلفنی که در خدمت خانوادهها بوده است، توانسته است که کمک حال قابل اعتمادی برای والدین بچه دار شود.
از جملهی آن ها می توان به مقاله های و محتوای تولید شده از سایت های معتبر مثل گلدون را نام برد.
چرایی ازدیاد نسل و مهارت فرزند پروری جزء اساسی ترین موضوعاتی است که امروزه باید به طور جد پیگیری شود، تا در آینده جامعهای جوان و پویا داشت. و علاوه بر این وجود بچه والدین را به زندگی امیدوارتر و حتی آنان را به تلاش و پویایی رهنمون می شوند.
از مسائل مهم و قابل توجّه عصر حاضر، مسئله جلوگیری از کاهشِ جمعیت و یافتن راهکارهایی معقول برای افزایش آن در کشور است. رهبر معظم انقلاب(حفظه الله) از جمله کسانی است که بارها دیدگاه انتقادی خود را در جمع نمایندگان مجلس، مسئولان نظام و عموم مردم مطرح نموده است و با سخنانی روشن و استوار، نگاه خود را به بازنگری در سیاست های مهار جمعیت و ضرورت برنامه ریزی برای رشد جمعیت معطوف داشته و فرموده اند؛
خانواده ها و جوان ها باید تولیدِ مثل را زیاد کنند. باید نسل را افزایش دهند. این محدود کردن تعداد فرزندان در خانه ها به این شکلی که امروز هست خطاست!؛ این نسل جوانی که امروز ما داریم، اگر در ده سال آینده، بیست سال آینده و در دوره ها و مرحله های آینده این کشور بتوانیم آن را حفظ کنیم، همه مشکلات کشور را اینها حل می کنند.
و نیز تأکید فرموده اند؛ مسئله جمعیّت را جدّی بگیرید! جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا می کند. یک جایی خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست؛ یعنی مسئله جمعیّت از آن مسائلی نیست که بگوییم حالا ده سال دیگر فکر می کنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتی نسل ها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست.»؛ «مسئله افزایش نسل جزء مباحث مهمی است که واقعاً همه مسئولین کشور، نه فقط مسئولین اداری، روحانیون، کسانی که منبرهای تبلیغی دارند، باید در جامعه درباره آن فرهنگ سازی کنند؛ از این حالتی که امروز وجود دارد یک بچه، دو بچه ، باید کشور را خارج کنند.
ایشان در جایی دیگر، سیاست کلی نظام اسلامی را این گونه با صراحت اعلام نموده اند؛
نکته مهم تر در اینجا اینکه ایشان با تمام وجود باور دارند که دشمنان اسلام در موضوع کاهش جمعیت مسلمانان، ساکت و بیکار ننشسته اند؛ بلکه از دهه های گذشته تا امروز برای مقابله با نظام اسلامی برنامه ریزی و اقدام عملی می کنند. به این دلیل «برای دشمنان ما بهترین چیز این است که ایران یک کشوری باشد با بیست - سی میلیون جمعیّت که نصف این جمعیّت هم کهنسال و میانسال و از کارافتاده باشند. [اگر] برای این برنامه ریزی بتوانند بکنند، حتماً می کنند. پول بتوانند خرج کنند، حتماً خرج می کنند. ما باید حرکتمان در مقابل این حرکت، حرکت صحیح و منطقی و خردمندانه و عالمانه باشد.
برای مطالعه بیشتر در این موضوع به سایت گلدون مراجعه کنید.
1- برآوردن انتظارات والدین و تقویت حرمت خود آنان
زن و مرد انتظار دارند که پس از ازدواج صاحب فرزند شوند، و این امر در موارد قابل ملاحظه ای، خود می تواند عاملی برای گام برداشتن به سوی ازدواج باشد. پدر و مادر عروس و داماد و خویشان و آشنایان نیز به گونه ای عمل می کنند، که بیانگر چنین انتظاری است و وجود انتظاراتی از این دست، در صورتی که به مرد رفع نشود، موجب ارزشیابی منفی دیگران و در نتیجه خود پنداره منفی و حرمت خود پایین در زوجین می شود. در این صورت، تصویری که آنها از خویشتن دارند، به طور ضمنی در همه واکنش های ارزشی آنان تجلی می کند.
برای آنکه زوجین انتظارات خود و دیگران را برآورده کنند و به ارزش ها و هدف هایی که لازمه زندگی سعادت مند است نایل آیند، نیاز به تلاش برای داشتن فرزند دارند و این به نوبهی خود باعث تقویت حرمت خود در زوجین می شود. پس یکی از نقش های مثبت فرزند در خانواده، برآورده ساختن انتظارات والدین و دیگران و ایجاد و تقویت حرمت خود آنهاست.
2-احساس مثمر ثمر بودن
تولد فرزندان در محیط خانه، احساس ثمر داشتن را برای والدین در پی دارد. مردان و زنان قاطع و هدفمند با توجه به توانایی هایی که دارند، برای خود هدف هایی در نظر می گیرند و برای دستیابی به آن تلاش می کنند. هدف از تشکیل خانواده، آرامش روانی و تولید نسل است. این هدف است که ما را به جلو می برد و به ما انرژی می دهد. زندگی هدفمند مستلزم پربار بودن است. باید شایستگی خود را ثابت کنیم. داشتن فرزند با احساس شایستگی و مثمر ثمر بودن در ارتباط است. به همین دلیل است که داشتن فرزند در روایات به ثمره وجود والدین تعبیر شده است. امام سجاد علیه السلاممی فرماید؛ باید بدانی که او از تو و ثمرة وجود توست.
به راستی که تشبیه زیبای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم؛ شنیدنی است، آن جا که می فرماید: «فرزند صالح، گلی از گل های بهشت است». در این تعبیر نمادین، خانواده به گلستان و فرزندان به گل های زیبای آن تشبیه شده است. بدیهی است که داشتن ثمرات نیکو، عامل دلگرمی والدین و تداوم حیات مشترک آنها بوده و احساس مثمر ثمر بودن و اعتماد به نفس را در آنان به وجود می آورد.
3- اجتماعی شدن
منظور از اجتماعی شدن یا جامعه پذیری فرآیندی است که طی آن فرد به تدریج به شخصی خودآگاه، دانا و با تجربه در شیوه های فرهنگی تبدیل می شود. اجتماعی شدن، نسل های مختلف را به هم پیوند می دهد. تولد یک فرزند، زندگی والدین را که مسؤول پرورش او هستند، تغییر می دهد، و در نتیجه آنها خود فرآیندهای یادگیری جدیدی را تجربه می کنند.
کودکان با توجه به اصول اجتماعی شدن، شایستگی و صلاحیت والدین را رشد داده و حتی آنان را به مرز خودکفایی می رسانند.
چون والدین بیش از افراد بی فرزند از تأیید اجتماعی بهره مندند، کودکان علاوه بر کسب شخصیت بر اعمال نفوذ والدین نیز می افزایند. این یک جنبه کلیدی اجتماعی شدن برای اکثریت مردم در هر فرهنگی است؛ اگر چه ماهیت دقیق و نتایج آن از نظر فرهنگی فرق می کنند.
1-اطمینان از فراهم آوردن محیط امن و درگیر کننده
2-خلق محیطي مثبت برای يادگیری
3-استفاده از ديسیپلین قاطع
4-داشتن انتظارات واقعگرانه
5-مراقبت از خود به عنوان والد
اين مهارت ها عمدتا در راستای تقويت عوامل محافظ خانوادگي هستند از طريق اين مهارت ها رابطه بین فرزندان و والدين تقويت مي شود، آنها اوقات بهتری را با هم خواهند داشت و مي توانند مسائل را به نحو مناسب تری حل کنند.
سبک مستبدانه
اولین شیوه برای فرزند پروری سبک مستبدانه است. این سبک بر کنترل زیاد و محبت کم تاکید دارد. و والدینی که این شیوه تربیتی را برای فرزندان خود به کار میگیرند، اهمیت ویژهای برای نظم قائلاند.
والدین مستبد احساسات و هیجانات کودک را نادیده میگیرند و میزان صمیمت عاطفی آنها با کودک بسیار ناچیز است. در این روش پدر و مادر تاکید دارند که فرزندان باید قوانین و مقررات را بیچون و چرا بپذیرند و به همه دستورات و اوامر عمل کنند. بنابراین باید گفت والدینی که سبک مستبدانه را برای تربیت فرزند خود انتخاب میکنند، چندان اهل گفتوگوی منطقی نیستند و شیوه تربیتی آنها بر پایه اطاعت کردن بنا شده است. کودکانی که در این سبک فرزند پروری رشد میکنند، اغلب به افراد مطیعی تبدیل میشوند که منتظرند دیگران به آنها امر و نهی کنند و یا مسیرشان را به آنها نشان دهند.
در بسیاری از موارد، فرزندانی که در این سبک رشد یافتهاند، از حل مسائل مهم زندگی خود ناتوان هستند و اغلب به پرخاشگری و بدخلقی روی میآورند. آنها همیشه احساس میکنند که نظراتشان هیچ ارزشی ندارد و به طور کلی جایگاه ویژهای برای آنها وجود ندارد. آنها ممکن است به دلیل ترس از تنبیه و سرزنش از سوی والدین به دروغگویی یا پنهانکاری روی بیاورند، این ویژگی را تا پایان عمر به همراه داشته باشند.
1- مراقبت و حمایت اندک
2- انتظارات زیاد و انعطافپذیری کم
3-به کار گرفتن تنبیه و سرزنش
4- رابطه یکسویه (اغلب از مادر به کودک)
5- عدم توضیح دلیل برای موارد گوناگون
سبک سهل گیرانه
سبک سهلگیرانه از دیگر شیوههای تربیت فرزند است، که میتوان آن را میان بسیاری از والدین دید. والدین سهل و آسانگیر، کودک را برای انجام هر کاری آزاد میگذارند و برخلاف والدین سختگیر، قوانین و مقررات خاصی ندارند و یا قوانین آنها بسیار محدود و اندک است.
در این شیوه تربیتی، رابطه والد و فرزندی شبیه به یک دوست است. در واقع والدین مانند یک دوست با فرزندان خود حرف میزنند و به مشکلات آنها گوش میکنند، اما نکته مهم این است که راهحلی را برای رفع مشکلات فرزندان خود ارائه نمیدهند!
این والدین در برخورد با فرزندانشان بسیار بخشنده هستند و عموما به سادگی اشتباه آنها را نادیده میگیرند. اما نکته مهم در این باره این است که والدین این سبک، به دلیل دلسوزی زیاد، پیامدهای رفتاری فرزندانشان را چندان جدی نمیگیرند و با کمترین اصرار و خواهش فرزندان، امتیازهای سلب شده از آنها را به سرعت به آنها باز میگردانند.
عزت نفس پایین ویژگی مهم فرزندان پرورشیافته در این سبک تربیتی است. کودکانی که والدین سهلگیر دارند، بیش از دیگران در کنترل هیجانات و بازداری رفتاری خود مشکل دارند و در آینده برای انجام فعالیتهای مهمتر دچار مشکلات جدی میشوند.
1- انتظارات بسیار پایین از فرزند
2-روابط گرم میان والد و فرزند
3- عدم وجود قوانین سخت یا وجود قوانین بسیار محدود
4-عدم وجود هدایت از سمت والدین و تصمیمگیری صرف توسط فرزند
سبک طردکننده
والدینی که سبک طردکننده، را برای تربیت فرزند انتخاب میکنند، از آن دسته والدینی هستند که توجه بسیار کمی به فرزند خود دارند و در بیان خودمانیتر، معتقدند بچهها خودشان بزرگ میشوند!
در این شیوه فرزند پروری، فرزندان نه تنها از سوی والدین هدایت نمیشوند، بلکه توجه بسیار کمی را هم دریافت میکنند. این غفلت نسبت به فرزند، در بسیاری از موارد ممکن است به صورت ناخواسته و به دنبال وجود یک مشکل رخ دهد. برای مثال والدی که به بیماری افسردگی مبتلاست و یا تحت تاثیر مصرف مواد مخدر قرار دارد به شکل ناخودآگاه به غفلت از فرزندان و نادیده گرفتن آنها روی میآورند.
همچنین در مواردی که مشکلات حاد مالی، از دست دادن شغل، بیماری و ... رخ میدهد و این مسائل منجر به ایجاد سبک تربیت طردکننده میشود.
والدینی که این شیوه را پیش میگیرند، آگاهی اندکی درباره رشد و پرورش کودک دارند و قادر به رسیدگی نسبت به نیازهای عاطفی و جسمی کودک نیستند.
این روش تربیتی، بیش از دیگر روشها آسیب زننده است و فرد را با مشکلات جدی رو بهرو میکند. کودکان پرورش یافته در این سبک تربیتی، اغلب اعتماد به نفس اندکی دارند و در برخورد با اجتماع نمیتوانند با قاطعیت رفتار کنند و یا تصمیم بگیرند.
آنها اغلب به افسرده خویی، دوری از دیگران و عدم برقراری ارتباط با افراد دیگر دچار میشوند و برای جلوگیری از طرد شدن دوباره، به رابطه جدیدی ورود نمیکنند. احساس کم ارزش بودن نیز از دیگر پیامدهای روش تربیتی طردکننده است، که در این افراد به مقدار زیادی دیده میشود.
1-عدم وجود روش تربیتی مشخص
2-عدم حمایت و تامین عاطفی و جسمی
3-مراقبت اندک از سوی والدین
4- انتظارات اندک از فرزندان
سبک مقتدرانه
والدینی که سبک مقتدرانه را به عنوان یک روش برای فرزند پروری انتخاب میکنند، تلاش بسیار زیادی را برای ایجاد یک رابطه مثبت، سالم و صمیمی با فرزندان خود به کار میگیرند.
آنها در کنار اهمیت دادن به عواطف و احساسات کودک، قوانین مشخصی را هم وضع کرده و پیامد عدم رعایت قوانین را اجرا میکنند. در تربیت سبک مقتدرانه، ارزش و اهمیت زیادی برای احساسات و عواطف کودک در نظر گرفته شده، و در کنار آن بر نقش تربیتی و تاثیرگذاری والدین هم تاکید میشود.
این والدین دلایل وضع قوانین خود را به طور روشن بیان میکنند و در کنار آن از روشهای تربیتی مثبت، مانند پاداش دادن یا تشویق بهره میگیرند.
در سبک مقتدرانه اهمیت زیادی به سلامت روان و روش صحیح رشد فرزندان داده میشود. بنابراین افرادی که در این سبک تربیتی پرورش مییابند، در آینده به افراد مسئولیتپذیر و مستقلی تبدیل میشوند، و در بیان نظرات و احساسات خود آزادند.
فرزندان پرورشیافته در این سبک به سمت موفقیت و پیشرفت تمایل بیشتری دارند و در تصمیمها به شکل موفقتری عمل میکنند.
1- وجود قوانین روشن و مشخص
2- حمایت عاطفی و روحی والدین از فرزندان
3-ارتباط موثر و صمیمی میان والد و کودک
4- وجود انتظارات و حمایت بالا
1- از صحبت کردن با فرزندان خود نترسید و سعی کنید در تمام مراحل همراه آنها باشید. گفتوگو میتواند در بسیاری از موارد به شکل موثری کیفیت روابط را بالا ببرد.
2- اقتدار والد بودن را به ترس از تنبیه و اطاعت تبدیل نکنید.
3- شنونده خوبی برای فرزندان خود باشید.
4-در وضع و اجرای قوانین خود مصمم باشید و دلایل آن را برای فرزندان خود توضیح دهید.
5-پیامدهای عدم اجرای قوانین را به طور جدی اجرا کنید. چراکه عدم اجرای قوانین از سوی شما باعث میشود که فرزندتان چندان روی حرفهای شما حساب نکند.
6-از فرزندان خود، بهویژه کودکان نظر بخواهید و آنها را در بحث شرکت دهید.
باید در نظر بگیرید که نقش شما به عنوان والد، بسیار بیشتر و پررنگتر از دیگر عوامل تربیتی است.
نقش اساسي والدين در محافظت فرزندان
1-رابطه امن و سالم والدين با کودکان
2-نظارت والدين بر فرزندان و ايجاد مقررات مناسب برای آنان
3-انتقال مناسب ارزش های اخلاقي و اجتماعي به آنان
4-حضور والدين در بخش های مختلف زندگي فرزندان
5-حمايت والدين از جنبه های مختلف عاطفي، فکری، اجتماعي و اقتصادی
1- به رفتارهای کودکتان با دقت توجه کنید.
بسیاری از والدین توجه کمی به آنچه در خانه اتفاق میافتد دارند و به همین دلیل ممکن است مشکلات را بیشتر و مهمتر و بالعکس کمتر و کماهمیتتر از آنچه هست ارزیابی کنند. برای مثال: کودکان گاهگاهی نق میزنند بهویژه، در زمان خستگی، بیماری و یا تغییرات محیط؛ اگر والدین خود خسته و ناراحت باشند ممکن است این مشکل را خیلی بزرگ جلوه دهند. گاهی بالعکس، کودکی که مرتباً با همسالانش دعوا میکند والدین بیتوجهی کرده و آن را طبیعی میدانند و هیچ اقدامی نمیکنند.
2-چگونه میشود رابطه بهتری با فرزندتان داشته باشید؟
اوقات خوبی را با فرزندتان بگذرانید؛ معمولاً والدین زمان بسیار کمی را با فرزندشان میگذرانند و بیشتر مواقعی که به ظاهر با بچهها هستند، اغلب به فعالیت دیگری مشغول هستند. بهتر است در طول روز و بهطور مکرر زمانهایی را با کودکتان بگذرانید. زمانهای کوتاه (برای مثال ۱ تا ۱۰ دقیقه) مفیدتر است. مثلاً وقتی که کودک به شما مراجعه میکند تا چیزی بپرسد و یا چیزی میخواهد، بهترین زمان برای توجه به کودک است.
با کودکتان صحبت کنید؛ در مورد چیزهایی که فرزند شما به آن علاقه دارد صحبت کنید. صحبت با کودک به او کمک میکند که سخن گفتن را یاد بگیرد، مهارتهای اجتماعی و گفتگو کردن را بیاموزد و اعتمادبهنفسش افزایش مییابد.
احساسات خود را به کودکتان نشان بدهید؛ فرزندتان را بغل کنید، لمس کنید، در آغوش بگیرید، ببوسید، ماساژ دهید، قلقلک بدهید. این کارها به کودکان کمک میکند که از مورد توجه بودن و مورد محبت واقع شدن احساس آرامش کنند و رابطه عاطفی آنها محکمتر شود.
3- اگر مایلید فرزند شما رفتار مطلوبی انجام دهد، مهارتهای تشویق کردن را بیاموزید؛ رفتار مطلوبی را که میخواهید کودکتان انجام دهد دقیقاً مشخص کنید (برای مثال «داشتن نظم» برای کودک مبهم است، بهجای آن میتوانید از کودک خود بخواهید مثلاً اسباببازیها را در محل خودش قرار دهد). در هر نوبت یک رفتار را انتخاب کنید و وقتی فرزند شما آن رفتار را بهصورت خودکار انجام میداد روی رفتار دیگری تمرکز کنید. از روشهای گوناگون تشویق کردن استفاده کنید. تشویقهای شما میتواند کلامی باشد (برای مثال: آفرین دخترم من واقعاً از این که بعد از اتمام بازی اسباببازیهایت را مرتب کردی، خوشحالم) یا تشویقهای غیر کلامی مثل لبخند زدن، چشمک زدن، بغل کردن و … که کودکان از آن لذت میبرند. اگر از تشویق مادی (خرید یک وسیله) استفاده میکنید دقت کنید آن وسیله گران نباشد ولی مورد علاقه فرزندتان باشد. حتماً بعد از اینکه کودکتان رفتار مطلوب را انجام داد آن را تهیه کنید و به وعده خود عمل کنید. اگر در تشویق کردن فرزندتان برای انجام یک رفتار مطلوب ناموفق هستید با متخصص مشورت کنید.
4- رفتار و مهارتهای جدید را به کودکانتان آموزش دهید؛ برخی از والدین تصور میکنند کودکان با گذشت زمان و وقتی بزرگتر میشوند یاد میگیرند چگونه در هر موقعیتی رفتار کنند. در حالیکه برای یادگیری هر مهارت جدید لازم است والدین آموزش دهند، با فرزندشان تمرین کنند، کودک خود را تشویق نمایند و خود الگوی خوبی در این زمینه باشند.
5- چگونگی برخورد با رفتار نامطلوب فرزند؛ کودکان خواستههای زیادی دارند که انجام همه آنها مقدور نیست و یا برخی از این خواستهها پسندیده نیستند؛ بنابراین همه کودکان لازم است که حدود و قوانین را یاد بگیرند و ناکامی و ناراحتی خود را هنگامی که به خواستههایشان نمیرسند کنترل کنند. مدیریت این رفتارها برای والدین ممکن است پردردسر باشد، اما روشهای مثبت و مؤثری وجود دارد که به کودکان کمک میکند کنترل بر خویش (خویشتنداری) را یاد بگیرند. روشهای مختلفی برای اداره مشکلات رفتاری کودکان وجود دارد. والدین با تمرین این شیوهها فرصت خواهند یافت که در هر شرایطی روش مناسب را برگزینند.
6- چگونگی مدیریت رفتارهای نامطلوب کودکان در خارج از خانه؛ کودکان ممکن است در خانه مشکلی نداشته باشند ولی در موقعیتهای دیگری مثل مهمانی، فروشگاه، مطب پزشک و یا مسافرت مشکلاتی را بهوجود آورند. از قبل آماده باشید و چنین موقعیتهایی را در خانه و خارج از خانه تمرین کنید. انتظاراتی را که از کودک خود دارید از قبل مشخص کنید و برای او توضیح دهید (برای مثال امروز که میرویم فروشگاه میخواهم که دست منو بگیری و از من دور نشوی) فعالیتهای سرگرمکنندهای برای کودک در آن موقعیت خاص فراهم کنید (مثلاً بردن اسباببازی مورد علاقه کودک
7- تسلط بیشتر بر اوضاع؛ والدین عزیز هر روز حوادث و مسائلی در زندگی شما پیش میآید که ممکن است تعادل شما را دچار اشکال کند. نمیتوانیم از وقوع بعضی حوادث جلوگیری کنیم ولی میتوانیم خود را برای مقابله با چنین حوادثی آماده کنیم. میتوانیم فکر، احساس و رفتارمان را طوری تنظیم کنیم که آسیب کمتری ببینیم. ابتدا موقعیتهای دشوار را مرور کنید و مهارتهایی که برای برخورد با آنها لازم است تمرین کنید. تواناییها و ضعفهای خود را بشناسید. اگر مشکلاتی در زندگی شما هست همین امروز برای حل آن اقدام کنید.
۸-دستیابی به روحیه بهتر؛ هنگامی که یک اتفاق ناگوار برای شما میافتد، افکار منفی از ذهنتان میگذرد. این افکار ممکن است در همان موقع باورکردنی باشند اما اگر بعداً راجع به آن فکر کنید به نظرتان غیرواقعی، مبالغهآمیز و حتی خندهدار بیایند؛ اما در همان زمان این افکار باعث ناراحتی و نگرانی بیشتر شما میشود و موجب میشود که شما تصمیمات درستی نگیرید و حتی مشکلتان بدتر شود. افکار منفی را شناسایی کنید (مثل من همیشه خراب میکنم). در گفتگو با خود عبارت مثبت در جهت سازگاری بیشتر استفاده کنید. (مثل میتوانم این مسئله را حل کنم) و با افکار منفی مبازره کنید (گاهی خراب میکنم ولی بیشتر اوقات خوب عمل کردهام) یاد بگیرید که چگونه خودتان را در شرایط سخت آرام نگه دارید. برای موقعیتهایی که احتمال دارد مشکلی پیش بیاید برنامهریزی کنید و آماده باشید.
۹-تقسیم مسئولیتها؛ پدر یا مادر بودن وظیفه دشواری است و اگر پدر یا مادر هر کدام بخواهند به تنهایی این مسئولیت را بپذیرند دچار خستگی و ناامیدی خواهند شد. یاد بگیرید از دیگران کمک بخواهید با همسرتان کارها را تقسیم کنید در مورد مشکلات پیش آمده حرف بزنید. اگر تا حالا چنین کاری نکردهاید ممکن است در ابتدا همسر و سایر اطرافیان بهراحتی تقاضای شما را نپذیرند چون آنان عادت کردهاند که شما به تنهایی همه کارها را انجام دهد.