حقیقتش اینکه اگه میخواستم یه ابر قهرمان بیمه ای باشم اول از همه میرفتم سراغ حبیب از بس که این بچه هیچی تو دلش نبود...البته اگه اون ده هزار نفری که رفت خواستگاریشون و عاشقشون شده بود رو در نظر نگیریم. به هرحال این بچه واقعا نیاز به بیمه داشت.
اول از همه یه بیمه برای لباساش، تا وقتی که با یه کت شلوار می رفت خواستگاری و رد میشد برای خواستگاری بعدی یک دست کت شلوار دیگه بهش بدند با قول اینکه ((با این کت و شلوار حتما بله رو از عروس خانم میگیری))
و دفعه بعد هم با همین جمله دوباره کت و شلوار جدید بهش بدند . درسته که حبیب عزیزم به جز لباس و تیپ و قیافه مشکلات دیگه ای هم داشت اما خب اینطوری به خاطر روحیه خودشم که شده هر خواستگاری رو با یک کت شلوار جدید میرفت. بالاخره حبیب بیشتر از دستشویی تو خواستگاری بود خب.
بعدشم بنظرم برای خرید گل و شیرینی خواستگاری هم باید بهش بیمه تعلق میگرفت چرا؟ چون درسته کارخونه داشتند ولی حسابشون به حساب بانک مرکزی وصل نبود که ! بالاخره پوله دیگه تموم میشه مثل خواستگاری های حبیب تموم نشدی نیست که ..
ولی من واقعا در کل نمیدونم حبیب به جز تیپ واخلاق و رفتار دیگه چی کم داشت که کسی باهاش ازدواج نمیکرد... مهم این بود که خیلی خوب بلد بود جک بگه، حیف این جکای قشنگ نبود که کسی باهاش ازدواج نمیکرد؟
و واقعا بهترین و مناسب ترین بیمه برای حبیب بیمه ازکی بود میگین چرا؟ خب اینکه دیگه معلومه، چرا نداره . این دوستمون یا تو خواستگاری بود یا تو راه خواستگاری...چجوری توقع دارین وقت کنه و بره حضوری خودش رو بیمه کنه ؟ ولی با ازکی همون موقعی که میشست توی گلفروشی تا دسته گل خواستگاری رو درست کنن میتونست خودش رو بیمه کنه . حالاکه دارم بیشتر فکر میکنم میبنم همه شخصیتای لیسانسه ها، به یک بیمه درست و حسابی مثل ازکی نیاز داشتن.
به عنوان مثال اصلا منشا تمام مشکلات مسعود برای ازدواج با ترانه این بود که ماشین باباش که پرتش کرد ته دره بیمه نداشت! اگه اون ماشین بیمه داشت و مسعود مجبور نمیشد 15 میلیونی که باباش بهش داده بود رو پس بده تاباهاش دوباره ماشین بخرد، همون قسمتای اول ازدواج کرده بود و رفته بود سرخونه زندگیش، البته مسعود باید به طور خاص دماغش رو هم بیمه میکرد چون به شدت روش حساس بود و نمیخواست کج بشه. تازه ترانه بیشتر از خونه و کار نگران کج شدن دماغ مسعود بود پس حتما باید با ازکی دماغش رو هم بیمه میکرد چون این بیمه درواقع فقط بیمه بینی نبود بلکه بیمه ازدواجش بود.
خلاصه که میبینی؟ با یکم بیمه کل زندگی میتونه از این رو به اون رو بشه.
و در نهایت هم میرسیم به شخصیت مورد علاقه ام توی تمام سریال های جهان یعنی مازیار اصلا علاقه من از اونجا به اسکیت چند برابر شد.
مازیار هم مثل تمام افراد دیگه ای که دچار بیماری های خاص میشن باید خودش رو بیمه میکرد. به جز خودش پدرش هم اگه بیمه میشد بد نبود از اول سریال آرزوم این بود که اون ترک کنه ودوباره درست و حسابی زندگی کنه اما انگار قراره آرزوم رو به گور ببرم!
حالا من یه لیستم میزارم اینجا اگه تونستین برید اونارو هم بیمه کنین
۱-بیمه برای اعصاب و روان خانواده حبیب
۲- بیمه برای آقای امیری که ایفون تصویری خونش رو عوض کنه( بنظرم زیادی مستهلک شده)
۳-بیمه عمر برای مادربزرگمازیار ( همینجوری الکی چون خیلی بامزه بود)
و در آخر من همینجا به صورت رسمیاعلام میکنم که خواستار رسمی ازدواج خانم شیرزاد و حبیب جان هستم!
و از ازکی خواهشمندم اسپانسر سریالشون بشه و بزاره این دوتا جوون دسته گل برن سرخونه و زندگیشون.
#بسپرش_به_ازکی