ویرگول
ورودثبت نام
هانا همائی
هانا همائی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

روح مادربزرگ

سلام من هاناهستم

یکی از همکلاسی هام چند روز پیش توی خونه تنها بوده و بعد از فیلم نگاه کردن میره تو اتاقش و صبر میکنه تا مادرش برمیگرده

خالش از آلمان به مادرش زنگ میزنه و میگه که روح مادربزرگ رو پسرم دیده و الان توی بیمارستان

دوست من هم شب میره تو اتاقش تا خوابه و وقتی درو باز میکنه روح مادربزرگ مادرشو میبینه و از وحشت جیغ میزنه و فرار میکنه

از اون موقع همه ی پسر و دختر خاله هایش مادربزرگ را توی اتاق هایشان می‌بینند!

به خنده‌هام نگاه نکنین از خیلیاتون متنفرم...! ️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید