دختر نازم، شاید یه روزی آدرس اینجا رو بت بدم بخونی، وقتی دوران نوجوونی رو پشت سر گذاشتی و دنیا رو یخورده بیشتر شناختی.
راستشو بگم گاهی دلم می خواست تو زمان تو بدنیا میومدم نه بخاطر اینکه الان زمان بهتری از گذشته باشه حتی شاید برعکس باشه ولی میدونی زمان تو یه حسن بزرگ داره اونم اینه که تکنولوژی و ارتباط با دنیا باعث شده که نسل شما خیلی زودتر و بهتر از ما خودشون تواناییشون و خواسته هاشون رو بشناسن، انگار زندگی رو یه دور تند افتاده، میدونی نسل ما شاید حتی بیشتر از شما کتابخون بودن ولی ما تو سن شما کمتر خودمون رو میشناختیم، خیلی بیشتر از شماها مسیر زندگی مون بر مبنای آرزوهای سرکوب شده پدر و مادرا بود تا اون چه که خودمون انتخاب کردیم، و ما از بابتش حتی اعتراض هم نداشتیم چون فک میکردیم هر چی اونا برای ما صلاح میدونن حتما بهترینه، ازدواج خوب راستش خیلی آسونتر از الان شما بود ولی میدونی اون موقع ازدواج ایده ال، همراه بودن و یکی شدن دو نفر برای لذت بردن از زندگی و حتی رنج کشیدن برای پیشرفت و رشد کردن نبود.
شاید شنیدی که پشت سر هر مرد موفقی یه زن خوب هست، من واقعا با این نوع تفکر مردانه خیلی مشکل دارم، این یعنی در سایه بودن خانمها، مگه یه خانم دنبال رشد و پیشرفت نباید باشه و جالبه که تو مردای دور وبر قدیمی تر که موفق هستن زیاد میدیدم که انگار تو ازدواج دنبال یه همراه و هم فکر نبودن، بیشتر دنبال یه بانوی تمام عیار بودن که از پس اداره خونه و بچه ها خوب بر بیاد، خلاصه بگم تو مردای نسل ما که کم دیدم به چیزی به نام تفکر و رشد و ذهن باز برای خانما حتی موقع انتخاب همسر ارجی گذاشته بشه، در حالیکه هیچی اندازه دانایی برای هیچ آدمی جذابیت ایجاد نمی کنه، ولی خوب بنظر میاد الان زمانه فرق کرده و من به نسل تو خیلی امیدوارم خیلی...