katsoky
katsoky
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

ماجراهای من و یوای پارت پنجم

امروز اولین روز مدرسه بود

از زبون میکاسا

منو الیزابت داشتیم به سمت مدرسه حرکت میکردیم واقعا مدرسمون بزرگ بود

رفتیم داخل مدرسه و از پله بالا رفتیم که کلاس A1 رو پیدا کنیم

داشتیم میرفتیم که یه کرم گنده‌ی زرد پیدا کردیم نه صبر کن یکی داخلش بود آها

فهمیدم یه مرد داخل کیسه‌ی خواب زرد رنگ بود

منو الیزابت با تعجب به اون مرده نگاه کردیم و اون مرده داخل کلاس رو نگاه می‌کرد انگار هنوز داخل کلاس نرفته بود که چشمش به ما خورد و گفت.بیاین اینجا کارتون دارم

منو الیزابت رفتیم سمتش و اون گفت.اون پسره رو میبینین اون که موهاش سبزه بنظرم اینجا رو اشتباه اومده چون الان فقط داره با دختر مو قهوه‌‌ی صحبت میکنه بنظرتون چه تنبیهی براش درنظر بگیریم؟

منو الیزابت به اون پسره نگاه کردیم و الیزابت گفت. روز اوله یه میایم یوای بنظرتون بهتر نیست بهش شانس دوباره بدیم؟

من گفتم.نه! بنظرم بهتره برای ۲ ساعت اخراجش کنن که یاد بگیره دیگه این کارارو نکنه ما اومدیم اینجا که قهرمان بشیم نه اینکه بریم پز بدیم! موافق نیستی؟

اون مرده نگاهم کرد و لبخند زد و گفت. ازت خوشم اومد. گفتی اسمت چی بود؟

پوکر نگاهش کردم و گفتم.میکاسا فوشیگورو هستم

مرده هم گفت.منم شوتا ایزاوا معلم کلاس A1هستم یعنی معلم شما!

منو الیزابت با چشمای پر از تعجب نگاهش کردیم و اون گفت.خوب برین تو کلاس

بعد از اینکه رفتیم تو کلاس و نشستیم

ایزاوا اومد داخل و گفت.بهتون چند ثانیه فرصت دادم بودم که بشینید ، من شوتا ایزاوا معلم شما هستم میتونید ایزاوا سنسه صدام کنین

بعد همه نشستن سرجاشون.

ایزاوا سنسه ادامه داد.میدونم یهویی شد ولی این لباسا رو بپوشید و بیاین پایین رخکن دخترا سمت چپ و رخکن پسرا سمت راسته

بعد همه بلند شدن و رفتم سمت رخکن خودشون و بعد از عوض کردن لباسامون رفتیم پایین




کلاسایزاوا معلمشوتا ایزاوامنو الیزابتمدرسه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید