آل استارآی تمیز و مایل به دآغونه شادی رو مشاهده میکنید ،
(پشت صحنه عکس مورچه ها داشتن رو کفشام راه میرفتن و من داشتم جیغ جیغ میکردم:))
جآده انقدر خوشگل بود که اصلا حس خستگی سراغم نیومدش ،
غروب آفتاب >>
وقتی صبح از خوآب بیدآر میشودم بآ چنین صحنه ای بآ زیبآیی ابرآ موآجه میشودم:)
بآغ انگور خونه مآمآن بزرگ مآمآنم وآقعا خوشگل بود . (بآاینکه گرمآ رو نمیشود اونجا تحمل کرد)
چقدر خوش رنگن >>
مآه تو آسمون ?
خورشید وآقعا زیبآست ،
گوجه + نمک = ترکیب بهشتی (گوجه میوه بهشتیه میدونستید؟)
سآیه >>
چقدر دوست دآشتنیه >>
یه پآسآژ رنگی رنگی با پر از لباسای خوشگل ،
که آدم دلش میخاد کل مغازه هارو جمع کنه ببره با خودش خونشون .
از این به بعد عکسا مربوط میشه به "آسیاب خرابه" داخل شهر "جولفا"
جآهآی شلوغ <<
و از این به بعد عکسایی مشاهده میکنید زیبایی مسیر برگشتمون هستش ، ،
جدی آدم یه خونه کوچولو تو چنین جایی داشته باشه بجز پول زیاد دیگه به چیزی نیازمند نمیشه .
فقط منم که بآاینکه از تمآم حیوونآ میترسم ، ولی وقتی میبینمشون بهشون سلام میدم؟:")
.
.
پ.ن:میدونم خیلی طولانی شد و کسل کننده عذرمیخام!!