همهچیز با «رویای آمریکایی» آغاز شد — ایدهای فریبنده که از طریق رسانهها و تبلیغات به یک رؤیای جهانی بدل شد. این رؤیا موجی از مهاجرت به سرزمینی را رقم زد که خودش قواعد بازی را مینوشت.
برنده بودن در بازی آینده، یعنی داشتن حق نوشتن قواعد. و حتی مهمتر از آن، توانایی تغییر همان قواعد، هر زمان که لازم بدانی. برای این کار باید سیستمهایی بسازی — سیستمهایی که برد تو را تضمین کنند. برای این سیستمها، باید ذهنهایی پرورش دهی که بتوانند فرآیندها را بهینه کنند، دادهها را تحلیل کنند و بازیهای جدیدی بنویسند.
اما همهی اینها کافی نیست. باید جایی داشته باشی دور از کشورهایی که سالها تحت استعمار بودهاند — جایی امن، با زمینهایی که آینده در آن ساخته شود.
وقتی گوگل، مایکروسافت، اینستاگرام و هزاران نهاد دیگر در کشور تو باشند، حقیقت را همانطور نشان میدهی که خودت میخواهی. آنگاه، هر زمان لازم شد، میتوانی حق را به باطل و باطل را به حق بدل کنی.
ولی این هم کافی نیست. باید در سراسر جهان متحدانی داشته باشی. تا اگر روزی مردم حقیقت را دیدند، از تو حمایت کنند.
و اگر در دل یک ملت تردید بکاری، کمکم همان ملت را به خواستهی خودت میکشانی.
فقط کافیست هرکسی که بخواهد مثل تو، بازی خودش را بنویسد، در نطفه خفهاش کنی — حتی اگر راهت شرمآورترین مسیر ممکن باشد.
در سیاست، احمقانهترین کار این است که به دشمن هشدار بدهی. همانطور که در جنگ جهانی، وقتی آلن تورینگ رمز ماشین انیگما را شکست، تصمیم گرفتند حقیقت را پنهان کنند. برای اینکه نازیها از وجود ماشین رمزگشا باخبر نشوند، اجازه دادند برخی نقشههای دشمن اجرا شوند و هزاران نفر جان ببازند.
این، یعنی دیدن تصویر بزرگتر. یعنی فدا کردن آنچه هست، برای چیزی که باید باشد.
آمریکا با ماهواره، سلاح هستهای، سیستمهای بدون نیاز به دخالت مغزهای میمونی انسان، و انبوهی از داده و رسانه، تبدیل به همان «پدر»ی شده که دیگران از او اطاعت میکنند — چه بخواهند، چه نخواهند.
همهی ما شاید روزی رؤیای یک حکومت عادل جهانی را در سر داشته باشیم. اما تاریخ نشان داده، عمر حکومتهای عادل، کوتاهتر از آن است که انتظارش را داریم — همچون دریچهای از نور، در اتاقی تاریک.
حقیقت؟
تصویر بزرگتر برای همه مناسب نیست. چون تاریکیاش آنقدر زیاد است که کمتر کسی تاب دیدنش را دارد.
اما اگر بخواهیم در خیال زندگی نکنیم، باید واقعیت را همانگونه که هست ببینیم.
و با مغزهای محدود و احساسی انسانها، نمیتوان سیستمهایی ساخت که حقیقت را محافظت کنند...