میم.جیم
میم.جیم
خواندن ۴ دقیقه·۴ ماه پیش

نقد سریال در انتهای شب

بعد از دیدن این سریال حال عجیبی دارم. غمی عمیق وجودم را گرفته، غمی که ذره ذره رفت و رفت و در عمیق ترین نقاط روحم جا خوش کرد، اما غمی دوست داشتنی

از آن غم ها که دوست دارم همراهم باشد. دوست دارم دهانم مزه تلخش را داشته باشد و تغییر نکند. مثل تلخی قهوه که آخر گلو را میسوزاند ولی دوست داری دهانت همان مزه را داشته باشد.

خلاصه داستان

داستان در مورد زندگی مشترک بهنام و ماه رخ است، رسیدن، جدایی، عشق، نفرت

بازیگران

چقدر بازیگران این سریال درست و حسابی اند، چقدر خوب بازی میکنند، چقدر به اندازه، زوج اصلی سریال، پارسا پیروزفر و هدی زین‌العابدین واقعا ستاره های درخشان این سریال بودند. البته نباید از بازی عالی پسرشان رایان سرلک بگذریم.

باقی بازیگران فرعی هم نسبتا خوب هستند، اما نه عالی ولی خدشه ای به روند سریال نمیزنند.

فیلمنامه

نقطه قوت این سریال فیلمنامه است، آنقدر داستان را درست روایت میکند که مجبور شدم کارهایم را تعطیل کنم و طی دو روز این اثر را ببلعم.

البته بلعیدن سریال های خوب، لذتش را کم میکند، بهتر است سریال خوب را آدم ذره ذره، مزه کند.

ماجرا از شب آخر زندگی مشترک بهنام و ماهی آغاز میشود، ما متوجه سردی و شکرآب شدن رابطه شان میشویم و تلخی آن شب را لمس میکند و سپس بازمیگردیم به چندماه قبل تا متوجه بشویم این شکاف عمیق از کجا شروع شده است...

روزی که بهنام برای صرفه جویی اقتصادی به جای تاکسی با اتوبوس رفت و آمد میکند، و اینبار سوار اتوبوس اشتباهی میشود که برایش یک دردسر عجیب غریب ایجاد میکند و وقتی به خانه بازمیگردد دعوای شدیدی با همسرش میکند و این میشود اولین جایی که حرف از جدایی زده میشود.

در ادامه به زمان حال بازمیگردیم و شاهد مصائب طلاق میشویم.

طلاق دو نفری که نه از سر اعتیاد و بداخلاقی و فقر، بلکه فشارهای زندگی و عدم تناسب شخصیت هایشان آنها را به اینجا کشانده.

دو نفری که یکدیگر را دوست دارند ولی نمیتوانند با هم زندگی کنند، همین جذاب ترین نقطه سریال است، اینکه واقعا عشق و ارتباط بین آن دو را درک میکنی و از طرفی کاملا متوجه میشوی که این دو نمیتوانند کنار هم زندگی کنند.

پیام:

این سریال برای من یک پیام بزرگ داشت. نکته ای که بارها توسط بهنام و ماهی تکرار شد، اینکه در رابطه بین این زوج، ماهی نقش مادر را بازی میکرد و بهنام پسر، در واقع ماهی شخصیت قوی تر و منطقی تری داشت و بهنام شخصیت ضعیف تر و کاملا تحت تسلط ماهی بود.

این مدل رابطه ها معمولا به نتیجه نمیرسد، چرا که نه مرد میتواند تحمل کند همسرش مدیر او و خانواده اش باشد و برایش تصمیم بگیرد، و نه زن ها از اینکه مردشان ضعیف تر باشد را میپسندند و به مرور زمان هم این مسئولیت و به دوش داشتن تصمیم های مهم روحشان را فرسوده میکند.

ایرادات:

افت داستان: سریال از قسمت ششم افت محسوسی دارد و دیگر آن جذابیت و کشش قبل در در آن نیست ولی باز هم آنقدر بد نیست که بگویید نمیخواهم دیگر ببینم.

پایان بندی: هر چند من خوشحال شدم از این پایان بندی، یعنی دوست داشتم همه چیز خوب تمام شود، اما خب شخصیت ماهی درون سریال طبیعتا نباید به چنین چیزی تن میداد، شخصیت او کسی نبود که هنگام مواجه با مشکلات پا پس بکشد.

همانطور که از اسم سریال مشخص است لحظاتی پس از انتهای شب، پس از تاریکی مطلق، نور می آید و کم کم همه جا را میگیرد، اتفاقی که در سکانس پایانی سریال افتاد

داستان های نارس: چند سوژه خوب در سریال بود که به آنها خوب پرداخته نشد و از بین رفتند، مثل داستان حلیمه دوست ماهی، یا مادر بهنام که در خانه سالمندان بود.

دیالوگ های دارا: دیالوگ هایی که برای دارا (رایان سرلک) در نظر گرفته شده برای پسری نوجوان است و گاهی این دیالوگ های اصطلاحا بزرگتر از دهنش توی ذوق میزند.

دلسوزی ماهی: دلسوزی ماهی نسبت به زن همسایه که شوهر سابقش دخترش را از او گرفته بسیار عجیب است و نه خوب از کار در آمده و نه اصلا نیازی به بیان این ماجرا بود.

نتیجه:
یک درام عاشقانه قوی با فیلمنامه عالی و دیالوگ های خوب که ما را وارد زندگی زناشویی یک زوج میکند.
اصلا بگذارید نظر شخصی ام را اینگونه بگویم در سریال های نمایش خانگی این سریال برای من جزو 3 سریال برتر است.
در انتهای شبنقد فیلم
مینویسم، داستان، جستار، نقد فیلم و شاید روزی یک رمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید