
در تاریخ معاصر، دو جنگ مهم در خاورمیانه و اروپا رخ دادهاند که هر دو به نحوی با مداخله یا تصمیمگیریهای ایالات متحده آمریکا پیوند خوردهاند: جنگ خلیج فارس (۱۹۹۱) و جنگ اوکراین (از ۲۰۲۲ به بعد). در اولی، آمریکا با قاطعیت وارد عمل شد و رژیم صدام حسین را به شدت سرکوب کرد؛ اما در دومی، با وجود حمله آشکار روسیه به اوکراین، آمریکا از ورود مستقیم نظامی به جنگ خودداری کرده و در عوض به ارسال کمکهای تسلیحاتی و درخواستهای دیپلماتیک و تحریمها بسنده کرده است. این تفاوت واکنش آمریکا، ریشه در چند عامل کلیدی دارد:

۱. تفاوت در قدرت نظامی طرف مقابل
صدام حسین رهبر کشوری بود که قدرت نظامیاش هرگز قابل مقایسه با قدرتهای بزرگ جهان نبود. ارتش عراق در زمان حمله به کویت، گرچه در منطقه بزرگ و پرقدرت تلقی میشد، اما از نظر تکنولوژیکی، لجستیکی و سازمانی فاصله زیادی با ارتش آمریکا داشت. آمریکا و متحدانش با حملات هوایی گسترده و عملیات زمینی کوتاه، توانستند ظرف چند هفته ماشین جنگی عراق را در هم بکوبند.
در مقابل، روسیه کشوری است که نه تنها ارتشی بسیار بزرگتر و مجهزتر دارد، بلکه یک ابرقدرت هستهای محسوب میشود. حمله مستقیم به روسیه میتواند به یک درگیری هستهای تمامعیار منجر شود، که پیامدهای فاجعهباری برای کل جهان دارد. این بازدارندگی هستهای یکی از مهمترین دلایل خویشتنداری آمریکا و ناتو در برابر
روسیه است.
2_موقعیت ژئوپلیتیکی متفاوت
عراق کشوری در خاورمیانه است که از نظر موقعیت جغرافیایی و سیاسی، کنترل بر آن میتواند منافع استراتژیک مهمی برای آمریکا و متحدانش داشته باشد؛ بهویژه در زمینه انرژی. از طرف دیگر، روسیه نهتنها هممرز با اعضای ناتو است، بلکه بخشی از توازن قدرت در اوراسیا را تشکیل میدهد. مداخله مستقیم آمریکا در جنگ با روسیه میتواند جبهههای تازهای در اروپا باز کند و باعث بیثباتی شدید در منطقهای شود که به شدت به ثبات نیاز دارد.
3_تغییر استراتژیهای جنگی و سیاست خارجی آمریکا
در دهه ۱۹۹۰، آمریکا در اوج قدرت نظامی و اقتصادی خود بود و در چارچوب نظام تکقطبی عمل میکرد. اما در دهههای اخیر، بهویژه پس از جنگهای پرهزینه افغانستان و عراق، سیاست خارجی آمریکا به سمت کاهش مداخلات نظامی مستقیم و تمرکز بر حمایت غیرمستقیم و ابزارهای اقتصادی و دیپلماتیک حرکت کرده است. جنگ اوکراین، یکی از نمونههایی است که در آن آمریکا با ارسال کمکهای مالی، نظامی و اطلاعاتی، سعی دارد بدون ورود مستقیم، بر نتایج میدان نبرد اثر بگذارد.
یکی از دلایل مهم و بسیار جدی که باعث میشود آمریکا و ناتو از حمله مستقیم نظامی به روسیه – بهویژه حمله اتمی – خودداری کنند، توان بازدارندگی هستهای متقابل روسیه بهویژه از طریق زیردریاییهای اتمی است. در ادامه به تفصیل این موضوع را بررسی میکنیم:

زیردریاییهای هستهای روسیه: ستون پنهان بازدارندگی هستهای
روسیه، مانند آمریکا، دارای یک «نیروی سهگانه هستهای» است؛ یعنی قدرت حمله هستهای از سه مسیر:
۱. موشکهای بالستیک زمینی
۲. بمبافکنهای استراتژیک
۳. زیردریاییهای مجهز به موشکهای بالستیک (SSBN)
در این میان، زیردریاییهای هستهای جایگاه ویژهای دارند، چرا که قابلیت مخفی شدن در اعماق اقیانوسها را دارند و تقریباً غیرقابل رهگیری هستند.
اصل «تضمین نابودی متقابل» (MAD)
اصل بازدارندگی هستهای در دوران جنگ سرد بر پایه یک مفهوم کلیدی بنا شده است به نام:
Mutually Assured Destruction – نابودی تضمینی متقابل
یعنی اگر یکی از قدرتهای هستهای (مثلاً آمریکا) حمله اتمی به دیگری (مثلاً روسیه) انجام دهد، طرف مقابل حتی پس از نابودی کامل هم قادر خواهد بود حمله هستهای تلافیجویانه انجام دهد و کشور مهاجم را نابود کند.
زیردریاییهای هستهای نقشی حیاتی در این سناریو دارند، زیرا:
میتوانند ماهها در اقیانوسها پنهان باشند.
ردگیری و نابودی آنها بسیار دشوار است.
دارای موشکهایی با برد بالا هستند که میتوانند در چند دقیقه از هزاران کیلومتر دورتر به قلب آمریکا شلیک شوند.
چرا این مسأله بازدارنده است؟
حتی اگر آمریکا بخواهد با یک حمله اتمی پیشدستانه، تأسیسات هستهای زمینی روسیه را نابود کند، نمیتواند مطمئن باشد که تمام زیردریاییهای هستهای روسیه را در همان لحظه شناسایی و نابود کرده باشد. این یعنی همیشه امکان حمله تلافیجویانه باقی میماند.
بنابراین هرگونه حمله مستقیم به روسیه – مخصوصاً اتمی – ریسکی بسیار بزرگ برای بقای خود آمریکا و متحدانش خواهد داشت.
مثال واقعی: پروژه «بورِی» و موشکهای «بولاوا»
روسیه در دهههای اخیر زیردریاییهای مدرن کلاس بوری (Borei) را وارد ناوگان خود کرده است. این زیردریاییها به موشکهای RSM-56 Bulava مجهز هستند که:
میتوانند ۱۰ کلاهک هستهای حمل کنند.
بردی بیش از ۸,۰۰۰ کیلومتر دارند.
توانایی عبور از سپرهای دفاع موشکی را دارند.
یعنی حتی اگر خاک روسیه کاملاً نابود شود، یک یا دو زیردریایی بوری کافی هستند تا ایالات متحده را به خاک و خون بکشند.
زیردریاییهای هستهای روسیه یکی از عناصر کلیدی بازدارندگی در برابر حمله مستقیم آمریکا به این کشور هستند. چون این زیردریاییها میتوانند در هر نقطه از اقیانوسها پنهان شده و در صورت نیاز، بدون هشدار قبلی، پاسخ اتمی ویرانگری به هر حمله بدهند.
در سیاست جهانی، هیچ رهبر عاقلی نمیخواهد با کشوری وارد جنگ شود که حتی در حال مرگ هم میتواند کل سیاره را با خود به پایین بکشد. اینجاست که تفاوت عراق و روسیه از زمین تا آسمان روشن میشود.
نتیجهگیری
جنگ با عراق در سال ۱۹۹۱ فرصتی برای آمریکا بود تا رهبری بلامنازع خود را در نظام بینالمللی تثبیت کند، اما جنگ با روسیه در قرن بیستویکم مساوی با احتمال فاجعهای جهانی است. همین تفاوت در شرایط، بازیگران، سلاحها و پیامدهای جنگ باعث میشود که آمریکا در مورد روسیه محتاطانهتر و محافظهکارانهتر عمل کند. در دنیای سیاست بینالملل، آنچه تعیینکننده است، نه فقط اصول اخلاقی یا دموکراتیک، بلکه موازنه قدرت و منطق بازدارندگی است. به همین دلیل، در برابر عراق، مشت آهنین به کار رفت، ولی در برابر روسیه، دیپلماسی و مدیریت بحران اولویت دارد.