این پست حاوی اسپویل از کتاب دختر قبلی، نوشتهی جی. پی. دلانی است. من این پست را جهت شرکت در چالش کتابخوانی طاقچه-خرداد ماه ۱۴۰۲ نوشتهام.
رمان دختر قبلی که از زبان دو دختر -اِما و جین- بیان میشود، رمانی زیبا، هیجانانگیز، پر از اتفاقهای دلهرهآور و چالشی است که هر خوانندهای از خواندن آن لذت میبرد. در ابتدا با زوج سایمون و اِما روبرو میشویم که به دلیل اتفاق ناگوار سرقت از منزل، اِما قصد دارد از محل قبلی سکونت خود به مکان دیگر و آپارتمان دیگری که امنیت بیشتری دارد نقل مکان کند. در این بخش از داستان خواننده با اِما بسیار همدلی و همراهی میکند. من به شخصه برای اِما بسیار دلسوزی کردم ولی بعدها در جریان داستان واقعیتهای دیگری از او برای خواننده معلوم میشود که خواننده را واقعا شگفتزده میکند. بالاخره خانهای برای این زوج پیشنهاد میشود که شرایط سکونت در آن بسیار خاص و چالش برانگیز است. مالک آپارتمان یک مهندس معمار بسیار کمالگراست که خود این آپارتمان را ساخته و در زمان ساخت خانه، پسر و همسرش را از دست داده است که بعدها مشخص میشود آندو در قسمت زیرین همین خانه دفن شدهاند. ادوارد، مهندس معمار آپارتمان، دربارهی تمیز و سالم نگه داشتن خانه بسیار وسواس دارد. اِما در این چالش بالاخره موفق میشود و زوج اِما و سایمون به آپارتمان مزبور نقل مکان میکنند. در این میان سایمون متوجه میشود اِما در مورد دزدی از منزل تمام واقعیت را به او نگفته و چیزهایی را از او پنهان کرده. بنابراین بین این زوج اختلاف پیش میآید. بعدها متوجه میشویم اِما منتظر چنین فرصتی بوده، تا از سایمون که ظاهرا شخصیتی سست، بیاراده و وابسته دارد جدا شود. این اتفاق میافتد و اِما با همان مهندس معمار آپارتمان آشنا شده و وارد رابطه میشود. ناگفته نماند که اِما در واقع همان دختر قبلیست که در این خانه کشته شده و دیالوگها و جریان داستان در مورد او مربوط به گذشته است. اما قهرمان دیگر داستان، جین، که جریان داستان از زبان او در زمان حال توصیف میشود، مستاجر بعدی و ساکن هماکنون آپارتمان مرموز است که متوجه میشود شباهت عجیبی به اِما از نظر ظاهر دارد. از طرفی اِما هم شباهت ظاهری خاصی به همسر مردهی مهندس معمار، ادوارد دارد. جین هم در زندگی خود مشکلات و اتفاقات ناگوار دیگری را پشتسر گذاشته. او مادریست که به تازگی فرزندی را از دست داده و سوگوار فرزند مردهاش است. جین که بسیار مشتاق مادر شدن است، در اواخر بارداری فرزندش را از دست میدهد و یک کودک مرده به دنیا میآورد. او از این اتفاق بسیار سرخورده و ناامید میشود. در ضمن شغلش را هم در جریان این اتفاق از دست میدهد. پدر فرزند جین رابطهی کوتاه مدتی با او داشته و جین اینک مجرد است. خانهداری آپارتمان مذکور را جین نیز موفق میشود به دست آورد. او هم با مهندس معمار به سرعت وارد رابطه میشود اما در این میان متوجه اتفاقات عجیب و مرموز در این خانه میشود. ابتدا مردن فرزند و همسر ادوارد و بعد مرگ مرموز اِما در این خانه که پروندهی مربوط به آن هنوز باز است و پلیس نتوانسته علت مرگ وحشتناک و مشکوک اِما که از پلههای آپارتمان پرت شده و به دلیل برخورد سرش به کف سنگی آن کشته شده، پیدا کند. جین کارت ویزیت اِما با روانشناسش را اتفاقی پیدا کرده به دیدن او میرود. روانشناس از دیدن چهره و ظاهر جین که شباهت عجیبی به اِما دارد شوکه میشود و از او میخواهد از ارتباط با مهندس معمار خانهی مشکوک دوری کند؛ چرا که ممکن است جانش در خطر باشد. ادوارد شخصی بسیار مغرور، سرد و کمالگراست. تا این قسمت داستان خواننده صد درصد مهندس معمار را عامل قتلها میداند اما غافلگیری آن زمان اتفاق میافتد که خواننده متوجه میشود تمام گفتههای اِما در جریان داستان دروغ بوده. او شخصی با عقدهی توجه و بیمار است؛ و سایمون، که در جریان داستان او را شخصی مهربان و منطقی مییابیم، او را به قتل رسانده؛ چرا که به روابط اِما و مهندس ادوارد سازندهی ساختمان به سبک سادهگرایی حسادت میکرده. سایمون قصد کشتن جین را هم دارد که موفق نمیشود. جین او را از پلههای بدون حصار خانه به پایین پرتاب میکند و او هم مانند اِما به همان شکل کشته میشود. جین از مهندس معمار باردار است. مهندس از او میخواهد کودک را که مبتلا به سندروم داون است، به سرپرستی فرد دیگری بسپارد تا خانه را به او واگذار کند اما جین نمیپذیرد و کودک را نگه میدارد. در پایان داستان مستاجر جدیدی در حال پر کردن فرم مربوط به سکونت است.
امیدوارم از خواندن این نوشته لذت برده باشید.