۱:
نیامدی
و چهارشنبه روی دستم ماند.
۲:
نقطهی انتهای متن
تقلبی است
هنوز پرانتز باز است
۳:
با تو آشنا شدم
و جهان
پاسخی صریح داد
به سوال سال هایم
۴:
دوباره این چهار راه
و چراغی که مرا میخکوب میکند
چراغ چشمک زن
چراغ چشمک زن سیاه
۵:
یک تخته ام کم است
یک تخته ام کج است
و تمام تخته های سالمم سیاه
مگر تو بنویسی
۶:
دو اژدهای مخالف
موازی خزیدند و
ماه گم شد
من از آخرین قطار شب
جا ماندم
۷:
قار بدرقه
غروی بندرگاه
بیقراری قایق
و بازی باد
با رودابه های تو در ماه
چون بار دیگر شکست را چشیده است
از نو متولد شدی
این بار در قلب فردی دیگر دوباره
۸:
آن روز ها
زنگ تفریحی را که میزدی
تختم با خواب همراهی میشد
و آسوده از کلاس
یک فنجان غزلپهلو از لبهایت...
این روز ها
تمام زنگ ریاضی خواهند بود
۹:
هر روز
روبروی اینه
پیراهن تو را
اندازه میکنم
در جلد گوشی کوچکم با انعکاس چشمانم برق بر روی چهره ات می افتد
سوار میرسی از راه
پیراهنت پیاده میشود
تن تازه میکنم
۱۰:
متهمم
دادستان
و هیئت منصفه
رای،
همیشه علیه خودم صادر میشود
قاضی
کلاهی است که شما بر سر میگذارید
۱۱:
قطار عشقم
تنت را میبرد
باد
بویت را
و آب
گل های سرخ را
از گونه های من
چهره ات نصفه ماهی نخواهد بود
یادت همچون حکاکی روی سنگ تثبیت شده است
آری من از آنچه فکر میکنی
بیشتر
دوستت دارم
۱۲:
با مشت های بسته
چشم هایم را می مالم
چقدر این ایستگاه متروکه و مرموز است
بعد، هووو میکشد قطار
در تاریکی مطلق
انگار
کسی از کوپهی ما
پیاده شده است
۱۳:
به میدان نزدیک میشویم
میگردد
رویش به عید میخورد
بوی دروغ سیزده سکان را پر میکند
و من مست میشوم در خاطراتم
دست به دست noshin17
تیکه ای از این غم را اشتراک گذاشتم
من نیمی از خود را بروز دادم
نیمی از صلاحیتم
در جای نادرست عشقی ناگهانی به انسانی نادرست
نیما شکست خورد
بهراد بر آمد
بازی دردناک شد
ایستگاه سیزدهم دروغ را اصلاح کرد
پایان بازی در ایستگاه بعد است
کنار دستیم کیفش را برای کرایه گریه طولانی در میگردد
من از راننده میپرسم
دور میزنید اقا!؟
نگاهم را
با چیز های دیگر
بر آبی محدب رهگذری
جا گذاشتم
مغزم در تکاپوی بخشش است
و قلبم بزرگترین خنجر دنیا را حمل میکند
۱۴:
پدربزرگ
مراد آرزو های مرا
تا کمرگاهت بافته بود
تو میدویدی و می تاباندی
من ایستاده بودم و میتابیدم
همه چیز
از بازی های بچگانه شروع شد
دختر و پسر
کپه خاکستر
آخر هم به خانه ی دروغ سر زدم
اصلاحات را ترفیع دادم
با قلب آدم ها بازی نخواهم کرد با اینکه قلبی برایم باقی نخواهد ماند
کاش
عشقی هم اندازهی تو مرا ترک نکند
۱۵:
من مرده ام
تو زندگی کن
خواستی مرا هم زنده کن
تا ابد دوستت دارم