۱۸ سالگی دور و دست نیافتنی دوران کودکی هم از راه رسید و عجیبه احساسی که پیش از این نسبت به این عدد داشتم همین که رسیدم به ۲۹ مهرماه و ۱۸ سالگی تغییر کرد
تا یک ماه پیش همچنان اصرار داشتم که ۱۸ سالگی خیلی خاصه ، فرق میکنه
برنامه ها داشتم واسه ی فوت کردن شمع این عدد
گفته بودم میخوام تولد امسال برای اولین بار طبق برنامه ریزی خودم پیش بره ، بیرون باشه ، فلان عکسو بگیرم و لباسم فلان رنگ باشه
اما امروز که تولدمه ، هنوز عکسی نگرفتم ، چند دقیقه پیش از مدرسه برگشتم و خب فکر کنم درحال حاضر بهترین هدیه تولدی که میتونم به خودم تقدیم کنم کمی خوابیدن باشه
از اونجایی که من از یک ماه قبل و حتی بیشتر تولدم رو اعلام میکنم خانوادم حواسشون هست منتها از هر دری حرف میزنن به جز تبریک و مادر عزیزم که جانم فدای او در جواب انتظار من برای شنیدن تبریک تولد فرمودن که امروز ۲۸ امه و من تقویم رو بهشون نشون دادم و آگاهشون کردم که ۱۸ سال پیش چنین روزی کجا بودیم و ...🥲
اولین تبریک های تولد و ماچ و بغل ها رو مدرسه گرفتم و اولین کادو البته که یه کتاب بود
سال پیش اصرارم بر این بود که فردای روز ۱۸ سالگی برا گواهینامه ثبت نام میکنم ،توی بانک حساب باز میکنم، به اسم خودم سیمکارت میگرم و از این قبل کارا
اما فردا امتحان فارسی دارم و پرسش زبان و پس فردا هم امتحان فیزیک از کل فصل یک که تا الان هیچیش نخوندم
پس شما خواننده عزیز و ویرگول رو به خدای بزرگ میسپارم باشد تا درسال جدید زندگی رستگار شویم و ببینم تا شب چی میشه من تا کیک تولدم رو نخورم و شمعم رو فوت نکنم و کادوهامو نگیرم آروم نمیگیرم😅😂