عشق به سرنوشت هر کدام از ما با یک سلسله سرمایه های ۱-جسمی ۲-ذهنی ۳-روانی ، ۴-ناشی از اقلیم جغرافیایی ۵- ناشی از اقلیم فرهنگی اجتماعی که در آن به دنیا می آییم، باید عاشق این سرمایه ها باشیم. باید با اینها قهر نبود و همه را دوست داشت. ما به لحاظ سه سرمایه جسمی یعنی ۱-سلامتی ۲-نیرومندی ۳-زیبایی که با آن به دنیا می آییم، با دیگران متفاوتیم. هشت سرمایه ذهنی ۱-قدرت یادگیری، ۲-قدرت یادآوری، ۳-قدرت به خاطر سپاری، ۴-هوشبهر، ۵-سرعت انتقال،۶-قدرت تفکر ۷-عمق فهم و ۸-اقناع ، ما هم با دیگران متفاوت است. مسئله اجتماعی فرهنگی یعنی اینکه من در یک خانواده پولدار به دنیا بیایم، خیلی فرق میکند با یک خانواده فقیر، یا اگر پدرم استاد دانشگاه باشد خیلی فرق می کند با اینکه یک مهندس باشد. باید گفت که به این ۵ عامل سرنوشتی عشق بورزید. هیچوقت آرزو نکنید که کاش زیباتر بودید. می گفتند وقتی به اینها رضا میدهید ، آن وقت چنان آثار مثبتی از این رضا دادن میبینید، که کمکم به سرنوشت خود عشق می ورزید. این پذیرش سرنوشت تبدیل به عشق و عشق تبدیل به سرنوشت میشود و میبینیم که با همین سرنوشتی هم که به ما داده شده میتوانیم خیلی کارها انجام بدهیم. ولی ما معمولاً به بعضی از چیزهایی که به ما داده شده راضی نیستیم. نظر شما چیه؟؟؟