?هدف.وسیله?
ما گاهی چیزی را که ابزار و وسیله است، با چیزی که هدف و مقصود است اشتباه میگیریم. آنچه ابزار و طریق وصول به هدف است طریقیت دارد و آنچه خود مقصود و موضوع طلب است موضوعیت دارد. مثلأ جشن تولد گرفتن برای افزون شدن محبت است، اگر قرار باشد جشن تولدی بگیرید و آن جشن تولد آن قدر دردسر و گرفتاری ایجاد کند که محبتها کم شوند، پس آن جشن تولد نگرفتنش بهتر است! یکی از مشکلاتی که آدمها در اولویتبندی دارند این است که گاهی یادشان میرود چه چیزی ابزار چه چیز دیگری بوده است. مولانا در مثنوی میگويد: " در درون کعبه رسم قبله نیست چه غم ار غواص را پاچیله نیست" " چون شدی بر بامهای آسمان سرد باشد جستجوی نردبان جز برای یاری و تعلیم غیر سرد باشد راه خیر از بعد خیر " میگويد نردبان برای چیست؟ برای این که ما روی بام برويم. وقتی که روی بام برويم، آنوقت دیگر نردبان به چه دردمان میخورد؟! گاهی ما آدمها در اثر گذر زمان یادمان میرود که چه چیزی ابزار رسیدن به چه چیز دیگری بوده است؛ مثلأ تحصیلات ابزار رسیدن به مهارت است؛ حالا اگر در مدرسههای ما آموزشهای لازم برای زندگی به آدمها داده نشود، آن وقت تحصیل کردن، هدر دادن وقت و پول و انرژی است. گاهی چیزی که برای ما طریقیت داشته آنقدر تکرار میشود که بعد از مدتی به جای چیزی که موضوعیت دارد مینشيند؛ مثلأ اگر كسی به ما بگويد که اساسأ لازم نیست بچهات به مدرسه برود، میگوييم: "این آدم، آدم دیوانهایست! مگر میشود بچه ما به مدرسه نرود؟!" انگار یادمان رفته که مدرسه رفتن برای چیز خاصی بود. اگر زمانی در مدرسه سَم در خوراک بچههامان بريزند، آنگاه عاقلانهترین کار این است که بچههای ما از مدرسه رفتن امتناع کنند. ولی گاهی آنقدر چیزی تکرار میشود، تکرار میشود که بعد از مدتی طریقیت و موضوعیت جای خود را با هم عوض میکنند. جملهای هست منسوب به دکتر شریعتی كه میگويد: "هدف، وسیله را توجیه میکند، به شرطی که وسیله، هدف را تخریب نکند". یعنی اگر قرار باشد شما وسیلهای را انتخاب کنید که خود آن وسیله، هدف را تخریب کند، این وسیله اساسأ باید کنار گذاشته شود. اگر قرار باشد ما دارو بخوریم و آن دارو، درمانی ایجاد نکند؛ پس آن دارو خوردن باید کنار گذاشته شود.