Reihaneh Pourbasir
Reihaneh Pourbasir
خواندن ۳ دقیقه·۲۱ روز پیش

تجربه زنده از User Research در دنیای واقعی

این متن درباره تجربه یک تحقیق میدانی در بازار مولوی است، جایی که با بررسی رفتار خریداران لباس‌های دست دوم، نکات ارزشمندی درباره نگرش‌ها، نیازها و ارتباط آن‌ها با اصول تحقیق کاربر (User Research) به دست آورد.

داستان یه تمرین عملی برای مهارت‌هایی که تو User Research یاد گرفتم.

وقتی وارد بازار شدیم، اولش انگار تو تاریکی قدم می‌زدیم؛ نمی‌دونستیم باید چجوری شروع کنیم، با چه لحنی سوال بپرسیم، یا حتی چجوری به آدم‌ها نزدیک بشیم. ولی همین چالش‌ها باعث شد یه سری نکته‌های مهم رو تو عمل لمس کنم:

اهمیت ایجاد همدلی و درک موقعیت

وقتی نمی‌دونستیم چجوری باید سر صحبت رو باز کنیم، یاد گرفتم که همدلی و ایجاد ارتباط انسانی چقدر می‌تونه راه گشا باشه. خودمون رو جای خریدار جا زدیم و سوال‌های ساده و غیرتهدیدآمیز پرسیدیم، دقیقاً همون کاری که تو User Research لازمه: اینکه خودمون رو تو کفش مخاطب بذاریم و تلاش کنیم از زاویه دید اون به موضوع نگاه کنیم.

قدرت گوش دادن فعال

گوش دادن به حرفای خریدارا و فروشنده‌ها، بدون پیش‌داوری، یکی از مهم‌ترین درسایی بود که از این بازدید گرفتم. حتی وقتی به ظاهر بحث ساده‌ای مثل قیمت لباس یا برند بودن پیش می‌اومد، تو دل این جواب‌ها کلی نکته درباره نگرانی‌ها و اولویت‌های واقعی آدم‌ها پیدا کردیم. این مهارت تو User Research یعنی اینکه نه فقط بشنویم، بلکه به عمق حرف‌ها و انگیزه‌ها دقت کنیم.

سوال‌پرسیدن هدفمند

اوایل خیلی کلی سوال می‌پرسیدیم و خب، طبیعی بود که جوابای سرد بگیریم. ولی وقتی سوالامون رو مشخص‌تر و مرتبط‌تر کردیم—مثلاً اینکه "چطوری یه لباس خوب رو از کارکرده تشخیص بدم؟"، "به نظرتون چه چیزی تو خرید اینجور لباسا مهم‌تره؟"—دیدیم که جوابا نه فقط بهتر، بلکه پر از اطلاعات مفید شدن. این تجربه یه یادآوری عملی بود که سوالای خوب می‌تونن کلید باز کردن قفل ذهن مخاطب باشن.

انعطاف‌پذیری در روش‌ها

ما برنامه خاصی برای اینکه چجوری اطلاعات جمع کنیم نداشتیم، ولی وقتی دیدیم روش مستقیم جواب نمی‌ده، سبک پرسیدنمون رو عوض کردیم و خودمون رو به‌عنوان خریدار تازه‌کار جا زدیم. این تطبیق‌پذیری تو User Research خیلی مهمه، چون شرایط و رفتار مخاطب ممکنه چیزی باشه که انتظارش رو نداریم.

احترام و ایجاد اعتماد

یکی از چیزایی که تو این بازدید یاد گرفتم، احترام گذاشتن به آدم‌ها و ایجاد فضایی بود که احساس راحتی کنن. حتی تو بازاری که ممکنه فروشنده‌ها به هزار دلیل مشغول یا خسته باشن، وقتی با احترام و علاقه واقعی سوال می‌پرسیدیم، جواب‌های صادقانه و دلسوزانه می‌گرفتیم. همین درس تو User Research کمک می‌کنه که یه رابطه واقعی و انسانی با مخاطب‌ها بسازیم.

شناسایی الگوها

بعد از چند تا گفتگو، متوجه شدیم که خیلی از خریدارا نکات مشابهی رو مطرح می‌کنن: دقت به کیفیت لباس، برند بودن، یا نو بودنش. این نشون داد که حتی تو یه محیط شلوغ و متنوع، الگوها همیشه هستن و این وظیفه ماست که ازشون نتیجه‌گیری کنیم. این مهارت به‌شدت تو تحلیل داده‌های User Research کاربردیه.


این بازدید بهم یاد داد که User Research فقط درباره جمع‌آوری داده نیست، بلکه درباره فهم آدم‌ها، ساختن ارتباط، و کشف داستان‌های پشت رفتارهاست. تجربه‌ای که از بازار تاناکورا به دست آوردیم، یه جور مدل کوچیکی بود از کاری که باید تو پروژه‌های واقعی انجام بدیم: مشاهده، همدلی، گوش دادن، و پرسیدن سوالای درست.

user researchپژوهشتجربه کاربریکاربر پژوهی
ریحانه پوربصیر هستم پروداکت دیزاینر همیشه در حال یادگیری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید