ویرگول
ورودثبت نام
𝚔𝚘𝚗𝚎𝚛.𝚛𝚎𝚢
𝚔𝚘𝚗𝚎𝚛.𝚛𝚎𝚢اقیانوسم مرد کشتی کجایی...!🌊
𝚔𝚘𝚗𝚎𝚛.𝚛𝚎𝚢
𝚔𝚘𝚗𝚎𝚛.𝚛𝚎𝚢
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

دیگه خاطرم نیست زندگی کجاست...

_به من دست نزن!

این را می‌گوید و با دستان سفید و لاغرش موهایش را از روی صورت کبودش کنار میزند. با لب های ترک خورده ش که گویی طی رقابت تنگاتنگی با کویر برنده شده، چیزی را زمزمه می‌کند. دانه های برف نوازش وارانه روی موهای زاغش می‌نشستند و انگار موظف بودند هر زیبایی دیگری جز اون را نقض کنند و او را شاخص قرار دهند...

.....

دقیقا آخرین باری بود که قلمم به خوابی عمیق فرو رفت و دیگر دست نوشتن نداشتم. متنی که در آن خبری از وداع با قصه هایم نبود.

خبری از عکس های بی ربط و چشم مالیدن های با ذوق سر صبح...نبودند اما من بودم.

دلتنگ بودم ولی آرامشی درون رگ هایم خزید ک فریاد میزد خاموش باشم و تحمل...

( چیزی که زنده نگه ت داره قوی ترت میکنه•سلطان)

بگذریم از رفتن ها و جا خالی کردن ها و ایستادن های من.

بی ربط ولی قشنگ :)
بی ربط ولی قشنگ :)


چند سالی گذشته ولی من هنوز همونم

همونی که خودش نیست!

خودی ک سعی کرد خودش نباشه و سر انجامش شد منی که اینجا تصمیم گرفت بنویسه!

شاید من
شاید من

پ.ن: چخبرااا



علی سورنا
۱۰
۱۰
𝚔𝚘𝚗𝚎𝚛.𝚛𝚎𝚢
𝚔𝚘𝚗𝚎𝚛.𝚛𝚎𝚢
اقیانوسم مرد کشتی کجایی...!🌊
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید