نقد لیبرالیسم
لیبرالیسم مفهومی بود که در اثر خشم جوامع اروپا بعد از قرون وسطی معرفی شد مفهومی که هرچه که زمان سپری شد به محبوبیت آن افزوده شد جوامع لیبرالی برخلاف جوامع استبدادی قدرت پنهان و ناپایدار توزیع می شود
احساس آزادی آزادی را نابود می کند هرچند که آزادی با نظر بیمایگی مشاهده می شود
مخالف باید در زمینی که احساس آزادی می شود مطرح می شود نظرتاتی که مورد توجه قرار نمی گیرند چون صاحب زمین ابزار پنهانی دارد که صدای مخالف در حین پیش پا افتاده خاموش می شود و او ترور خاموش می شود
مردم با سرپناه که در باطن بی سرپناه هستند برای رهایی از برای رهایی حتی برای مدت زود گذر از گره های مغزی که طبیعی به نظر می آیند دست به هر کلیدی می زنند اما این گره های آن ها را بزرگ تر می کنند
همه چیز در ظاهر فراهم است از رفاه تا امنیت اما بهانه هایی هستند برای بازی کردن آن جوامع در تراژدی ویران کننده
همه در حال بازی در نقشی هستند که باید درآن گره ها ایجاد شود نقشی که به طور پنهانی مشخص شده است
آزادی در جسم است اما در تفکر آزادی رخ نمی دهد همچین اجازه ای داده نمی شود باید در هر عاملی که می تواند اتفاق بیافتد عقل جوامع به بی روحی کشیده شود
سستی رخ خواهد داد که در نظر هایی که در زمین بازی برای صاحب ملکان جایی ندارد
تفکر جوامع لیبرالی در کرم های مخفی ذهنی خورده می شود افراد از دیدگاه مردم وخود تا لحظه دیگر بی اطلاع هستند
تفکر پسمانده تفکرخورده شده پیچ ها فریبنده رو به تباهی دیدگاه های پوج را برجسته می کند