مرگ آنقدر ها هم که میگویند سخت نیست...
شاید فقط لحظه ای رها کردن باشد!
رها کردن تمام چیزهایی که سالیان سال درصدد به دست آوردنشان بوده ام.
احتمالا تفسیر مرگ برای کسانی چون من بستن چشم ها تا قیامت باشد اما....لذتی که در آن هست بی شک تا بعد از قیامت هم با من همسفر خواهد ماند.
هم اکنون که چهارده سال زندگی پر فراز و نشیب ام را دوره میکنم،میفهمم این زندگی حق من نبوده است....
منی که شب ها با بغضی که در گلویم سنگینی میکند میخوابم...
منی که شب ها از ترس رخداد های احتمالی فردا بی امان می گریم...
منی که سنگینیِ بار وظایفم کمرم را خم کرده....
و منی که هیچگاه نتوانستم فرد ایده آل زندگی و دنیای خودم باشم....
آری....
اینجاست که میگویم مقاومت در برابر مرگ سخت تر از آن است که قدرت تحملش را داشته باشم و اگر بخواهد مرا در دنیای خودش غرق کند با آغوش باز او را خواهم پذیرفت💔
-همیشه دوست داشتم یه قدرت خاص داشته باشم،یه قدرت که بتونم باهاش با کلمات بازی کنم و متن های بهتری بنویسم،اما حیف که همیشه از بی استعدادی چه توی نوشتن و چه جاهای دیگر لطمه های زیادی خوردم💔💔💔