چند بار دیگه باید ضربه بخوری؟از فامیل هایی که انتظارش رو نداشتی!از آشنا، از دوست،رفیق...
بعد از اونا میرسی به غریبه ها..چند بار دیگه باید بگی مهم نیس/اشکال نداره و بعد قلبت تیکه تیکه بشه؟چقدر دیگه باید وانمود کنی حالت خوبه؟چقدر باید لبخند فِیک و مصنوعی بزنی؟چقدر باید بی صدا گریه کنی؟اونجایی که داری از شدت بغض خفه میشی ولی لبخند میزنی...!همونجا من درکت میکنم..اونجایی که خسته شدی از همه ی آدما ولی بازم چیزی نمیگی ...اونجایی که تو تنهاییات داری کلّی فکر میکنی،همونجا از خدا میخوام کمکت کنه..دقیقا اونجایی که خسته شدی و منتظر امیدی هستی تا بتونی ادامه بدی ..همونجا امیدوارم معجزه برات اتفاق بیفته..!
ولی خب امیدوارم از مغزتون بیشتر از قلب استفاده کنید ...احساسات رو بزارید برای خانواده، برای اونی که از تهِ دل دوستون داره..!مگه ما چقدر زندگی میکنیم که نصفش رو اشتباه کنیم؟:)