بنابراین برای اینکه بتونید چیزهای مثبت و سازنده رو در زندگیتون داشته باشید چارهای نداریم جز اینکه از این تکنیک استفاده کنیم.
این تکنیک به رها کردن ما کمک میکنه. رها سازی یکی از مراحل مهم برای رسیدن به خواستههای ماست. برای اینکه بتونیم به نتایجی که میخواهیم برسیم گاهی لازم هست که رها کنیم.
رها کردن به این معنی نیست که ما تلاش نکنیم و فقط رها کنیم تا خداوند اون خواسته رو به ما بده. ما تلاش میکنیم و تمام کارهایی که بتونیم رو انجام میدیم اما اگه به نتیجه نرسیدیم بدون نگرانی و تشویش خاطر، رها میکنیم.
به عبارتی ما تمام کارهایی که میتونیم تغییر بدیم و در توانمون هست رو تغییر میدیم و عوض میکنیم و هر چیزی که نتونستیم تغییر بدیم رو یا جایگزین کنیم رو، قبول میکنیم و میپذیریم تا در آرامش باشیم. وقتی که فکرمون رها باشه و در گیر و دربند چیزی نباشه اون چیز یا خواسته به سمت ما جذب میشه.
ما بیمار هستیم و تمام تلاشمون رو میکنیم که به سلامتی برسیم. تحت نظر هستیم. روی باورها و افکارمون کار میکنیم و تغذیه مناسب داریم و هر کاری که از دستمون بربیاد رو انجام میدیم تا سلامت و تندرست باشیم.
بنابراین منظور و هدفمون از رها کردن دقیقاً همین هست.
رها کردن بسیار کار سختی هست و قلق خاص خودش رو داره. رها کردن فیزیکی بسیار راحت هست ما جسمی رو رها میکنیم و تمام میشه؛ اما در مورد متافیزیک به این راحتی نیست ما نمیتونیم فکرمون رو رها کنیم و اون فکر از ذهن ما خارج بشه. همین الان اگه بخواهید که به مداد فکر نکنید دقیقاً به مداد فکر میکنید و برای رها کردن فکر مداد حتماً باید به یک موضوع بیربط فکر کنید تا دوباره افکارتون بر نگرده؛ یعنی اگه به خودکار یا دفتر فکر کنید احتمال اینکه مجدد به مداد فکر کنید زیاده.
همونطوری که گفتیم رهایی از افکار منفی به راحتی انجام نمیشه برای این کار باید از قانون تخلیه استفاده کنیم؛ یعنی چی؟ ذهنمون رو از افکار منفی تخلیه کنیم و بعد با افکار مثبت یا هر فکری که میخواهیم داشته باشیم جایگزین میکنیم. قانون تحلیه و بعد بازتابش رو در زندگیمون میبینیم که میشه قانون تجلیه.
برای جایگزینی افکاری که نمیخواهیم داشته باشیم باید به موضوعاتی که دوست داریم در زندگیمون باشه فکر کنیم. ذهن بسیار باهوش و زیرک هست و به راحتی دست ما رو میخونه بنابراین به همین راحتی نمیتونیم به چیزهایی فکر کنیم که دوست داریم در زندگیمون متجلی بشه.
یکی از راحتترین کارها تجسم خلاق هست که جلوتر توضیح میدم. از کارهای دیگه معطوف کردن فکرمون به موضوعات دیگه هست مثل کتاب خواندن، نقاشی کشیدن و یا هر کاری که نیاز به تمرکز یا توجه بخواد.
از طرفی با چند بار انجام دادن ذهن یاد میگیره و دیگه انجام اون کار نیاز به تمرکز نمیخواد. مثل رانندگی که گاهی ما یادمون میره در حال رانندگی هستیم و به متوجه میشیم که به مقصد رسیدیم؛ بنابراین برای رهایی از افکار سمی و مخرب باید یا همیشه یک کار نو و جدید کرد که تقریباً نمیشه و بسیار محدود هست و یا کارهامون رو به روش دیگهای انجام بدیم.
در مورد تجسم خلاق گاهی ذهن اجازه نمیده که ما به خواسته هامون حتی در فکر و خیالات برسیم. بارها شده که خواستیم روابطمون رو بهبود بدیم و فکر کردیم که با شخص احساسیمون این برخورد رو داریم یا این رو میگیم و میشنویم اما در همون فکر و تخیل دعوامون شده و نتونستیم که یک پایان خوبی رو داشته باشیم؛ بنابراین برای داشتن یک تجسم خلاق و هدفمند باید از تکنیک جایگزینی استفاده کرد.
فرض میکنیم که ما به بیماری فکر میکنیم و دوست داریم که هر چه زودتر به سلامتی برسیم؛ اما هر بار که مشکلی برامون پیش میاد مجدد به بیماری فکر میکنیم. حتی در تصوراتمون هم نمیتونیم خودمون رو سلامت ببینیم. مثلاً تجسم میکنیم که سلامت شدیم اما وسط افکارمون اون بیماری رو در خودمون میبینیم.
به طور مثال همیشه سردرد داریم. تجسم میکنیم که سلامت هستیم و در یک جشن شرکت کردیم اما وسط جشن سردردمون عود میکنه و مجبوریم که جشن رو ترک کنیم. این تجسم یا فکر و خیال همیشه داریم و به همین دلیل نمیتونیم حتی در تصوراتمون سلامتی رو داشته باشیم.
حالا میخواهیم از این تکنیک استفاده کنیم تا بتونیم کمکم تفکراتمون رو مدیریت کنیم و به خواستهمون هر چیزی که هست برسیم.
با توجه به توضیحات بالا اگه بخواهیم فقط جایگزین کنیم ممکنه نتونیم و ناامیدتر از قبل بشیم. برای این کار از همون مثال بالا کمک میگیریم تا موضوع کاملاً روشن بشه.
ما سردرد داریم و هر کاری کردیم درمان نشده. گفتیم اگه نتونیم کاری کنیم باید رها کنیم. در این مثال ما در جشن شرکت میکنیم و سردرد هم داریم؛ اما آهنگ و ترانه و محیطی که در اون هستیم رو جوری تجسم و جایگزین میکنیم که به یاد سردرد نیفتیم. یعنی خط زدن صورت مسئله. اما در این مورد ما تعمدی این کار رو انجام میدیم چون هدفی که داریم به وسیلۀ این روش محقق میشه.
در مرحلۀ بعد با همون سردردی که داریم اما توجهی بهش نداریم. از مجلس خداحافظی میکنیم و به خونه میریم. در راه یا وقتی که به خونه رسیدیم به این موضوع فکر میکنیم که اصلاً متوجۀ سردردم نشدم. در صورتی که من سردرد داشتم. چرا متوجه نشدم چون فضا خیلی شاد بود.
همین تصور یا تجسم رو هر شب و یا در هر فرصتی که به دست اومد انجام میدیم. در جهان بیرونمون نمود پیدا میکنه و اگه در مهمانی یا مراسمی شرکت کنیم به یاد سردردمون نمیافتیم.
قانون توجه در این تکنیک بسیار مهم هست؛ اما توجه هوشمندانه؛ یعنی ما میپذیریم که سردرد داریم و با این پیش فرض تجسم خلاق رو انجام میدیم؛ اما در ادامه همراه با جریان زندگی پیش میریم و یادمون میره که چه مشکلی داشتیم.
این تکنیک در مورد تمام افکار صدق میکنه؛ اما در مورد بیپولی یا روابط و... باید مثالهای دیگه زده بشه. اگه نتونستید که مثالهای مناسب پیدا کنید حتماً برامون کامنت کنید تا در مقالات بعدی بیشتر توضیح بدیم.
در اینجا از قانون جایگزینی استفاده کردیم اما دو مثالی که زدیم هیچ ربط و سنخیتی با هم نداشت. به این ترتیب میتونیم به راحتی با جایگزین کردن هر چیزی که دوست داریم داشته باشیم از چیزهایی که دوست نداریم رها بشیم. ذهن فریبکار هست و ما هم باید بتونیم با ترفندهای درست از پس ذهنمون بر بیاییم.
شما هم میتونید از این تجسمهای خلاق داشته باشید و تجربیاتتون رو با ما به اشتراک بزارید تا همگی در کنار هم یاد بگیریم.
ممنونم از اینکه با ما همراه بودید.