واگویه وار / حسام الدین نظام·۲ ماه پیشنامه ای به مادرم از سیاهی های غربتنمیدانم این نامه را برای چه مینویسم.در من نه شوقی مانده و نه شکوهی. شاید فقط برای اینکه در این شهرِ بیروح، در این غربتِ خاکستری، صدای کس…
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱۰ ماه پیشاگویه چهل و هشتم : زخم کاری...خم کاری؛ زخمی که نه تنها بر تن، که بر جان حک میشود. زخمی که دیگر نمیبندد، که دیگر خوب نمیشود، که در عمق تاریکیِ هستی جا خوش میکند
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱۰ ماه پیشواگویه چهل و ششم: بهمن!بهمن، نامی است که سنگین میآید، همچون برفی که در دل کوه آرام مینشیند، بیآنکه کسی بداند چه لحظهای، چه فریادی، چه حضوری، سکوتش را خواهد شک…
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱ سال پیشواگویه سی هفتم آبی دوردستمیدونی آبی دوردست چیه؟ یه جور سکوتِ کشدار، یه جور "شاید"...
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱ سال پیشواگویه بیست و یکم : " واگویه معتاد به تنهایی..."اگر شماهم معتاد به تنهایی هستید حتما بخونید ...
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱ سال پیشواگویه سی و سوم : " خویش قاتل خویش "ماجرای کشتنم اصلاً پیچیده نبود. راستش، خودم هم خسته شده بودم از اینکه هی دنبال بهانه باشم برای زنده ماندن. انگار زندگی مثل یک مشت سیاهچا…
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱ سال پیشمیان واگویه : " خاطرات عشق نویسی..."یادش بخیر، دوران دبیرستان! یکی از خندهدارترین و در عین حال شرمآورترین سلسله تجربیاتم مربوط به نوشتنه؛ زمانی که برای ملت نامههای احساسی و
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱ سال پیشواگویه سیزدهم : "واگویه بیگانه"البر کامو برام یه شخصیت نیست، یه سواله. یه سوال بیجواب که هی تو ذهنت میپیچه و نمیذاره راحت بشینی. انگار خودش از جنس همون خلأ و پوچیایه
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱ سال پیشواگویه دوازدهم : "واگویه شوکران زندگی" جام شوکران، اون جام تلخیه که تو تاریخ اسمش با مرگ سقراط گره خورده. یه فنجون زهر که خودش انتخاب کرد بنوشه، نه برای اینکه تسلیم بشه، نه بر…
واگویه وار / حسام الدین نظام·۱ سال پیشواگویه یازدهم " واگویه فراموشی "اکنون کجاست؟ چه میکند؟ کسی که فراموشش کردهام...