ویرگول
ورودثبت نام
واگویه وار / حسام الدین نظام
واگویه وار / حسام الدین نظامواگویه وار، نجواهای خاموش ذهن در جستجوی آرامش؛ یادداشت‌هایی از گفت‌وگو من با من . جایی برای واگویه‌های بی‌پایان، برای افکاری که در سکوت گل می‌کنند. واگویه وار به اعماق اوقیانوس و تپش‌های ناپیدای روح.
واگویه وار / حسام الدین نظام
واگویه وار / حسام الدین نظام
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

واگویه سی هفتم آبی دوردست

می‌دونی آبی دوردست چیه؟
یه جور سکوتِ کش‌دار، یه جور "شاید".
مثل وقتی که ایستادی لب ساحل، و اون‌قدر به خطِ افق خیره شدی که نمی‌دونی داری می‌بینی یا خیال می‌کنی.
آبی دوردست، جاییه که همه‌ی حرفا تموم می‌شن و فقط نگاه باقی می‌مونه.

این آبی، یه جور مکثه.
یه حفره توی این زندگیِ پر از صدا.
یه جا که هیچ‌کس چیزی نمی‌گه، چون چیزی واسه گفتن نیست.
فقط می‌دونی که اونجاست.
یه دور، یه دورِ خیلی دور که هیچ‌وقت نمی‌شه بهش رسید.

آبی دوردست همون لحظه‌ایه که انحنای زمین رو تو دریا می بینی . وقتی که می‌فهمی قرار نیست همه چیز رو بفهمی.
همون جایی که دست از سؤال کردن برمی‌داری، چون جوابا دیگه برات مهم نیستن.
یه جور آرامشه، ولی نه اون آرامشی که آروم باشی.
یه آرامش که توش دردی، اشتیاقی، دلتنگی‌ای هست که نمی‌ذاره جا بزنی.

می‌دونی چرا بهش می‌گن آبی دوردست؟
چون نزدیک‌شدن بهش، مثل رفتن به ته آسمونه.
هرچی نزدیک‌تر می‌شی، بیشتر غرق می‌شی تو چیزی که اصلاً ته نداره.
و شاید...شاید این آبی دوردست اصلاً مقصد نیست.
شاید مسیر هم نیست.
شاید فقط یه بهانه‌ست. یه رنگ، برای اینکه ادامه بدیم. برای اینکه بگیم "هنوز"

آبیتنهاییمعناامید
۲
۰
واگویه وار / حسام الدین نظام
واگویه وار / حسام الدین نظام
واگویه وار، نجواهای خاموش ذهن در جستجوی آرامش؛ یادداشت‌هایی از گفت‌وگو من با من . جایی برای واگویه‌های بی‌پایان، برای افکاری که در سکوت گل می‌کنند. واگویه وار به اعماق اوقیانوس و تپش‌های ناپیدای روح.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید