هادی فغانی
هادی فغانی
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

حسرت یک سیخ کباب

در سنه یک هزارو چهارصد و یک در منزل یکی از دوستان مهمان بودیم. وی با وعده کباب ما را به خانه کشانده بود تا به قول خودش سرمان را شیره مالیده و در یک شرکت هرمی جذبمان کند تا پولی به جیب زده و دختر مورد علاقه خودش را به عقددراورده و ماه عسل را در سواحل هاوایی بگذراند اما وی خبر نداشت که قصدما فقط تناول کباب گوسفند گران مایه هست و بس. به همین دلیل هنگم دخول در خانه و مشاهده زغال، فندک دوست ویلون زن خود را به چشم همزدنی از جیب مبارکش خارج و زغال را روشن نموده تا زودتر موفق به تناول کباب شویم. روشن کردن آتش همانا و غفلت از آتش باعث سوختن اسباب و وسایل خانه شد و کباب نخورده مجبور به پرداخت هزینه وسایل شدیم. البته با جبران هزینه یک بیمه آتش سوزی نیز به وی اعطا کردیم ولی لاستیک ماشینش را پنجر نموده تا حداقل دلمان خنک شودکه کباب نخورده پول 700 سیخ کباب را دادیم . #بسپرش_به_ازکی

کبابآتش سوزیبسپرش_به_ازکی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید