زندگی داره عالی پیش میره، انگار توی اون برهه از زمانی هستم که دیگه دوباره هیچوقت برام این شادی تکرار نخواهد شد، سالم و نوجوونم، خودشناسی دارم، توی بهترین مدرسه درس میخونم، مامانم خیلی خوشحاله، معلم ها واقعا برازنده معلمی ان، همکلاسی ها و دوستای تجربی بهم وایب خوبی میدن، داداشم باهام مهربونه و از همه مهمتر یه خواهر ناز کوچولو دارم. زندگی داره عالی پیش میره اما من، نه !
من کلافه ام. من سردرگمم. من خرابکارم و من تمام چیزی هایی هستم که نمیخوام باشم و اما سعی میکنم بهش فکر نکنم که اینها هستم . همین حالا که دارم مینویسم، نتونستم بازم اونی باشم که میخوام. من ایده آلگرام، میخوام هدف هامو حفظ کنم، میخوام باور داشته باشم، میخوام از ته ته قلبم بخوام و تمام تمام تمام تلاشم رو برای به دست اوردن اش انجام بدم. میخوام تا اخرش برم و راضی باشم و میخوام پیشرفت کنم.
اما زمانی که از دست دادم و زمانی که از دست میدم خیلی بیشتر از اونیه که باید باشه. من الگو میگیرم. متوجه کمبود های خودم میشم.اما بلند پرواز و جاه طلبانه تصمیم میگیرم. همیشه تا الان فرد جاه طلب تنبلی بودم اما الان بیشتر از هر زمان دیگه ای دارم میبینم که چقدر تناقض دارم. با چیز هایی که برای زندگیم میخوام، چقدر این تناقضه دست منه و چقدر من نمیتونم.
کلافه ام از اون جهت که در تمام دروس اختصاصیم به استثنای شیمی عقبم.
سردرگمم چون تراز ترمیم کمتر از تراز سال اصلیمه. و من نمیدونم که چقدر باید ریسک کنم. مثلا فارسی رو بزنم یا نه.
سردرگمم چون بیشتر از قبل فهمیدم که از هدفی که دارم چقدر و چقدر زیاد دورم.
و امیدوارم چون کتاب کار عمیق رو دارم میخونم، احساس میکنم همین که راهنمایی دارم به من آرامش میبخشه و این باور رو میده که میتونم بهتر شم.
اما در خوندن اونم به تناقض میرسم. سعی میکنم فعالیت های کم عمق رو کم کنم اما نمیتونم.
نماز نمیخونم، دیشب زیاد خوابیدم، چهارشنبه نتونستم بخونم، امروز نتونستم تا الان و واقعا میخوام از خودم بپرسم پس من چی رو دقیقا میتونم؟ چرا اینقدر اشتباه تخمین میزنم؟ و چرا نمیتونم به چیزهایی که میخوام یعنی باید، چون تکلیف مدرسه هس، برسم؟ یکماه فکر میکردم به زمان بستگی داره، اما یکماه گذشت و من از لحاظ کیفی نقطه اولم.
به من بستگی داره زمان همه انسان ها برابره و من.
من واقعا میخواد. من واقعا میخواد.
خدایا دعا میکنم برای اولین هیجده سالگی زندگی و تنها هیجده سالگی زندگیم به چیزی که میخوام برسم.
نمیدونم شاید اینکه همه آدما یه سرنوشتی دارن به این معنی باشه که نمیتونم به هرچیزی که میخوام برسم. اما میتونم به چیزهایی که برای مسیرم خوبن و سرنوشتم رو تعیین میکنن و من میخوام برسم و امیدوارم این دفعه چیزی که میخوام همون چیزی باشه که سرنوشتمه.
امیدوارم تا اخر مسیر کنکور چیزی سلامتیم رو تهدید نکنه و خدا پیش نیاز های تلاش کردنم رو حفظ کنه و من دعا میکنم که در راهی که سرنوشتمه تلاش کنم.