
در این کتاب، نویسنده تلاش کرده است تا مسائل و مصائب اجتماعی را به زبانی خودمانی و عامهپسند بیان کند. از درد جامعهشناسان و فرهیختگان گرفتار در انزوای اجتماعی سخن گفته است و از زبان مردمی که از جامعهشناسان خود انتظار دارند که به آنها برای رهایی از مشکلات اجتماعی کمک کنند، مینویسد. همچنین به غربت انسان در عصر جدید پرداخته، زمانی که در موج مهاجرت و فشار زمان و مکان گمنام و تنها شدهاند؛ به گونهای که دیده نمیشوند و برای دستیابی به کار، شغل و منزلت، ناچارند در رقابتی سخت به مقابله با یکدیگر بپردازند.
نویسنده به استعمار و استثمار اشاره دارد و میگوید که چگونه استعمار با استفاده از جهل و ناآگاهی ما قویتر میشود و به شکلهای جدید و با زبانی نرم، اما بیرحم، از ما بهرهکشی میکند. همچنین به ازخودبیگانگی و خودفراموشی انسان جدید پرداخته است و اینکه چگونه تکنولوژیهایی مانند تلفن همراه، انسان را بنده خود ساختهاند. با الهام از حادثه متروپل، از «متروپلیزه» شدن جامعه سخن گفته شده و به این موضوع پرداخته که عدم مسئولیتپذیری، طمع، ظاهرگرایی و عدم پیشگیری چگونه میتواند به فجایع بزرگی منجر شود.
این کتاب به موضوعاتی چون ناامیدی، بیکاری، مدرکگرایی، خشم اجتماعی، خودکشی و تفاوت نسلها نیز پرداخته است و حتی به فجایع طبیعی، غیرطبیعی و زیستمحیطی اشاره کرده است. این مطالب به گونهای مطرح شدهاند تا از زبان یک جامعهشناس، برای مردم سخنی گفته شود.