ویرگول
ورودثبت نام
علیرضا معتمد
علیرضا معتمد
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

سردار دل ها




ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا با احیا عند ربهم یرزقون.

هر گز گمان نبرید؛ کسانی که در راه خدا کشته شده آند ؛ مردگانند بلکه آنان زنده اند؛ و نزدپروردگارشان روزی داده میشوند.


سلام ما بر سرداری که شاه و ماه و راه نصر من الله است. سلام بر تو ای سرداری که اصل وجودی؛ روی سجودی؛ معدن جودی؛ راز و نیازی؛ سوز و گدازی و محرم رازی.

و سلام بر سرداری که برگ و برات ؛ حج زکات؛ تجلی صفات؛ باب نجات و حی و ممات است.


سلام ای یوسفِ خوش نام ما، ای دلبر و مقصود ما، ای دولتِ منصور ما، ای لشکر جانانِ ما.

سلام بر تو ای غیرت ایمان‌ها

ای چارۀ بحران‌ها؛در نعرۀ طوفان‌ها

صدلاله به دامان‌ها؛سرلشکر میدان‌ها

صد لرزه به شیطان‌ها.

ای شاه شیرمردان، ای خسرو دلیران؛خورشید بینوایان، مهتاب دلنوازان؛نامت وقار ایران؛

راهت شعار ایران ای قاسم سلیمان.



مالک اشتری دیگر معروف به سردار دل ها، با نگاه هایی به تیزی شمشیر ذوالفقار، با قدم هایی به استواری سرو.

سردارم. از نامت مشخص است که دعا داشتی؛ ادعا نداشتی؛ نیایش داشتی؛ نمایش نداشتی؛ حیا داشتی؛ ریا نداشتی؛ رسم داشتی و اسم نداشتی.


هرکس که به چشم های سردارم نگاه کند در پرتو چشم ها و نگاه آن سردار عنایت و رفاقت؛ ولایت و امامت؛ عبادت و زیارت؛ عدالت و صداقت؛لیاقت و درایت؛ شجاعت و شهامت را یاد می گیرد.

سردارم در میدان جنگ شجاع؛ در عبادت عابد؛ در حکم رانی عادل و در درس عالم بود.

شریعت در گفتار او؛ طریقت در کردار او و حقیقت در پندار او بود.



سردارم

بهشتش را خرید ؛ حماسه اش را ‌آفرید؛

ندای عمه اش را شنید؛ به اوج قله اش رسید؛

خطوط قرمزش را کشید؛ دل از هوس ها برید؛

به سمت حرم ها دوید؛ در آسمان ها پدید؛

بدون وحشت وزید؛ به سمت دشمن پرید.


او سردارم بود ؛ سردارم هست؛ و سردارم خواهد بود که . ایستاد ونشکست؛ برخاست و ننشست؛شکوفه شد و خندید؛ طوفان شد و ورزید؛ گل شد و شگفت ولی تسلیم دشمنان نشد.

و این درس را به ما داد هیچ وقت بی هیچ تسلیم دشمنان نشویم.


در جایی که بیابان با همه پایداری اش؛ کوه با همه استقامتش؛دریا با همه عظمتش؛ آسمان با همه جلالش؛

نمی‌توانند سردارم را وصف کنند از من چه انتظاری دارید که در چند بند به وصف سردارم بپردازم.


قسم بـه سپیده ی رویت،بـه طلوع دیده ات،بـه

بـه مژگان سیاهت،بـه ابروی مهسایت،

بـه غنچه ی لبهایت،بـه قامت رعنایت،

به شهد کلامت ای سردارمان

به امید روزی که ما هم رفتاری؛ اخلاقی؛ کرداری؛ گفتاری؛ پنداری شبیه سردارمان داشته باشیم.

الهی امین



مثل غزل مثل سپیده مثل آبی

آیینه صبحی تو جان آفتابی

پاکی صبوری مهربانی با وفایی

تو سرداری تو یک مفهوم نابی

سردار دل‌هاسلام بربر سرداری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید