من یک زن هستم. یک دختر بودم و خواهر و در گذر زمان یک همسر شدم و یک مادر و حالا در ۵۰ سالگی مادربزرگ هم شده ام.
من نقش هایم را دوست دارم. چه زمانی که در نقش دختر و خواهر دلبسته و دل نگران پدر و مادر و خواهر و برادرهایم بودم و چه حالا که بعد از ۳۰ سال کار بازنشسته شدم و مادربزرگ دو تا نوه که زیبایی دنیای من هستند. از نظر من زن ها شاهکار خلقتند زندگی با وجود زنها پر از رنگ و بوی خوش پاکیزگی و احساسه. تصور خانه بدون زن انگار یه حس تاریک و دلگیره. من با طلوع هر خورشید خانه را پر از بوی عطر چای و نان میکنم. می روبم و می شویم و خوشحالم از نقش خودم. به نظرتون زن آفریننده نیست؟ امید نیست ؟ آرامش نیست ؟ بانوی زیبا و مهربان ایرانی دوستت دارم . میدونم گاهی خسته میشی از سختی مدیریت کردن آشیانه زیبات. ولی اینو بدون تو تنها نیستی . همه ما زن ها هستیم که دنیا را جای قشنگ تری برای زندگی کردیم. خودت را دوست داشته باش و گاهی فقط برای خودت باش و دلسوز خودت تا از پا نیفتی.