تمامی ما انتخاب کردن از بین چند چیز را در زندگی خود تجربه کردهایم. اما آیا تاکنون به این فکر افتادهاید که چرا از بین گزینه های مختلف به گزینه خاصی معطوف میگردیم؟ بعضی افراد مبنای انتخاب را لذت میدانند و لذتگرایی را محرک انتخابهای انسان قرار میدهند که از اصلیترین مدافعان این نظریه میتوان به اپیکور اشاره کرد. برخی افراد که عمدتا شامل مردان و زنانی با عقاید مذهبی مستحکم هستند سکان انتخاب را به دست خدا و ارادهی او میدهند و خواست او را به ظاهر به خواست خود ترجیح میدهند. میتوان عوامل دیگری را به عنوان مبنای انتخابهای انسان برشمرد، اما فرد تیزبین باید متوجه شده باشد که تمام این علل در نطفه به یک شاهکلید میرسند، اصلی که ما آن را به نام سود و زیان، یا نفع و ضرر میشناسیم. هرکس که تابحال در سر یک دوراهی یا انتخاب سوفی(به معنای انتخاب بین دو یا چند گزینه که به ظاهر هیچکدام برتری چندانی به یکدیگر ندارند) قرار گرفته باشد میداند که باید بین گزینهها آن را که سود بیشتر و ضرر کمتری دارد انتخاب نماید. حتی کودکی که به اشتباه بازی را به درس ترجیح میدهد تصور میکند سود ناشی از لذت بازی بر سود سختی درس و نمره خوب غلبه دارد. شخصی که دزدی میکند باور دارد که نفعی که از عایدی اموال مسروقه به او میرسید از زیان زندان و مجازات بیشتر است. مرد مومنی که مرتکب گناه میگردد در لحظه ارتکاب به خود قبولانده که لذت گناه برایش اهمیت بیشتری از جهنم اخروی در زمانی نامعلوم دارد. هرکس حتی اگر تصور کند کاری که انجام داده برایش مضر است، باز در ته قلبش قبول دارد که بین گزینههای موجود اینکار بهترین است و گرنه چرا باید آن را انجام میداده است. بنابراین هر انتخابی نشاندهنده این است که در نظر ما چه کاری سود بیشتر و ضرر کمتری برای ما به ارمغان میآورد.
اکنون دو ماشین یکسان و شبیه به هم از هر نظر را تصور کنید که دادهها و سیستم عامل یکسانی روی آنها نصب گردیده است. دما و شرایط محیطی که هر دو کامپیوتر در آنها قرار داده شدهاند یکسان است و این دو از موقعیت کاملا برابری از هر نظر قرار دارند. اگر ما از این دو درخواست یکسانی کنیم و یا کد مشخصی را در آنها تایپ کنیم باید نتیجه یکسانی دریافت کنیم. هر عقل سلیمی این موضوع را تایید میکند.
انسانها همانند کامپیوتری هستند(جسم انسان) که سیستم عاملی(فطرت و عقل و آگاهی) روی آنها نصب گردیده است. شخصیت انسانها بر اساس انتخابهای قبلی شکل میگردد و کارهایی که انجام میدهند روی آینده و رفتارهای بعدیشان تاثیرگذار است. اما در رابطه با اولین انتخاب چطور؟ اولین انتخابی که انسان انجام میدهد. اگر خدا به دو نفر خودآگاهی، عقل، فطرت و بینش یکسانی بدهد( سیتسم عامل یکسان) و این دو برای اولین انتخابشان( در نظر بگیرید همان لحظات اولیه زندگی) در شرایط کاملا یکسان از هر نظر( خانواده، محل تولد ، هرچیزی که به ذهن برسد) قرار داشته باشند ، انتخاب این دو نفر هم باید درست مانند هم باشد. حال برای انتخاب دوم، انتخاب اولشان مثل هم بوده و شرایط یکسانی را رقم زدهاند، انتخاب دومشان هم مثل یکدیگر است و قص علی هذا...
پس میتوانیم نتیجه بگیریم دلیلی که ما هرکاری را انجام میدهیم این است که با توجه به پیشزمینههای ذهنی خودمان اینکار را برای خودمان نافعتر و دارای سود بیشتری دیدهایم. اینکه من در همین لحظه در حال نگارش این کلمات هستم بدین دلیل نیست که میخواهم اینکار را انجام دهم، بلکه به این خاطر است که با توجه به پسزمینه ذهنی خودم و شرایطی که در آن بودهام این کار را سودمندترین کار دانستهام و هرکس دیگری هم که دقیقا و صد در صد در شرایط من زندگی کرده باشد همین تصمیم را میگرفت.
چیزی که در نهایت میخواهم آن را بیان کنم این است که طبق این استدلال هیچکس نباید در پیشگاه خدا گناهکار شناخته شود. اگر ما نیز دقیقا در شرایط یک انسان مومن به دنیا آمده و عقل او، رفتار او و فطرت او را داشتیم، تمامی امکاناتمان یکسان بود ما نیز مانند او رفتار میکردیم. و برعکس اگر ما جای یک انسان کافر باشیم، ما نیز کفر میورزیم زیرا با توجه به پسزمینه ذهنیمان کفر را سودمندترین کار خواهیم دانست.