اگر در اطراف شما کسی گرفتار این فرقه احمد الحسن یمانی شده است در اینستاگرام به من پیام دهید تا جهت نجات ایشان به شما کمک شود Rezamiri.official@
زندگینامه احمد الحسن از زبان خودش
اسمم احمد است و در شهر بصره در جنوب عراق زندگی می کردم. تحصیلات دانشگاهی خود را با مدرک لیسانس مهندسی عمران به پایان رسانیدم. سپس به نجف نقل مکان کردم و در آنجا با هدف تحصیل علوم دینی ساکن شدم. پس از شرکت در کلاسهای درس و اطلاع از روش تدریس در حوزهی نجف، دیدم که تدریس در آنجا کم ارزش و بی محتوا است (حداقل برای من یا به نظر من). فهمیدم که نقص بزرگی در روش آنها وجود دارد؛ آنها زبان عربی، منطق و فلفسه، اصول فقه، علم کلام (عقاید) و فقه (احکام شرعی) را تدریس می کنند، ولی به هیچ عنوان قرآن کریم و همچنین سنت شریف (احادیث پیامبر خدا حضرت محمد و ائمه (ع) را مورد مطالعه قرار نمی دهند و همینطور اخلاق الهی را نیز تدریس نمی کنند؛ اخلاقی که هر مؤمنی باید به آن آراسته گردد.
بنابر این گوشه نشینی در خانه ام را برگزیدم و بدون اینکه از کسی کمک بخواهم، علوم آنها را خودم به تنهایی خواندم؛ فقط با آنها در ارتباط بودم و با برخی از آنها مراوده داشتم و برخی از آنها نیز با من رفت و آمد می کردند.
اما علت رفتنم به حوزه ی علمیه ی نجف این بود که امام مهدی را در خواب دیدم و به من دستور داد که به حوزه ی علمیه نجف بروم و در خواب به من خبر داد که چه نتیجه ای به دست خواهم آورد و هر آنچه در رؤیا به من اطلاع داده شد بود، همه به واقعیت پیوست.[1]
این دعوت در اواخر سال ۱۹۹۹ م در نجف در حوزه ی علمیه شروع و انتشار علنی آن تقریبا ده ماه قبل از سقوط صدام طغیانگر آغاز شد. صدام طغیانگر اقدام به دستگیری و کشتن من نمود که خداوند متعال با فضل و منت خویش مرا حفاظت فرمود.[2]
سید احمدالحسن.... ایشان، احمد فرزند اسماعیل، فرزند صالح، فرزند حسین، فرزند سلمان، فرزند محمد، فرزند حسن، فرزند على، فرزند محمد، فرزند على، فرزند موسی، فرزند جعفر، فرزند محمد، فرزند على، فرزند حسین، فرزند علی بن ابی طالب که سلام و صلوات بر آنها باد می باشد.
ایشان وصی و فرستاده ی امام مهدی محمد بن الحسن علیه السلام به سوی همه ی مردم، یمانی موعود برای مسلمانان شیعه، و همان مهدی است که رسول خدا بشارت ولادتش را در آخر الزمان به مسلمانان اهل سنت داده است. همچنین ایشان همان تسلی دهندهی پیامبران و فرستادگان خداوند است که پیامبر خدا عیسی علیه السلام همان طور که در انجیل آمده به او وعده داده، و همان رهایی بخشی است که فرستاده شدنش را پیامبر خدا ایلیا به یهودیان وعده داده است.
ایشان دعوت بزرگ الهی خود را در سال ۱۹۹۹ در عراق (شرق) پایتخت دولت عدل الهی، آغاز کرده، و این دعوت از آنجا به همه ی جهان منتشر شده است. ایشان به سوی مردم آمد، با همان دلایل و استدلال هایی که انبیا و فرستادگان خداوند با آنها بر قومشان استدلال می کردند: نص و تصریح (که برای پیروان دین ها هر یک براساس کتابی که به آن اعتقاد دارد، روشن نموده است)، علمی که با آن بزرگان همه ی ادیان را به مبارزه طلبیده است، و دعوت به حاکمیت خداوند؛ به علاوهی تأیید ایشان توسط خداوند سبحان در ملکوت و از طریق هزاران رؤیای صادقه ای که سیزدهمین حواری پیامبران و فرستادگان برایش گواهی میدهند.
ایشان با دستان خود، مجموعه ای از کتابهایی را که جوانب بزرگی از شناخت الهی را در بردارند به نگارش در آورده و شروع به توزیع آنها بین مردم نمودند؛ از جمله:
کتاب توحید، متشابهات، روشنگری هایی از دعوت های فرستادگان، سفر موسی به مجمع البحرین، پاسخ های روشنگر بر بستر امواج، نبوت خاتم، گوساله، جهاد درب بهشت است، حاکمیت خداوند نه حاکمیت مردم و بسیاری دیگر.[3]
معرفی تشکیلات:
به پیروان احمد الحسن "انصار امام مهدی علیه السلام" یا به اختصار "انصار" می گویند
به نمایندگان احمد الحسن در شهر های مختلف "ممثل" می گویند
قانون شناخت حجت های خدا:
تقریبا می توان گفت اولین مبحثی که یمانی ها در تبلیغاتشان مطرح می کنند همین مطلب است که آیا شما می دانید قانون شناخت حجت های خدا چیست؟
اگر شما در جواب بگویید خیر آنها قانون خودشان را برای شما مطرح می کنند و اگر بگویید بله ابتدا قانون شما را نقد می کنند و بعد قانون خودشان را مطرح می کنند و ادعا می کنند که این قانون را از ثقلین اخذ کردند و این قانونی است که تا کنون مخفی بوده و هیچ کدام از علما به آن توجه نکردند و ابتدا این قانون را احمد الحسن مطرح کرده است.
اما قانون معرفت حجت از دیدگاه یمانی ها:
این قانون الهی را که از زمان جانشین اول حضرت آدم علیه السلام بوده است تا زمانی که خداوند، زمین و هر چه در آن است را به ارث ببرد، تغییر و تبدیلی در آن راه نداشته است و ندارد، به اجرا رسانیده است؟ این قانون از سه بخش تشکیل می شود: نص (وصیت)، علم الهی و پرچم البيعت لله (حاکمیت خداوند). امام احمد الحسن علیه السلام با تمام بخش های آن، به این قانون الهی احتجاج کرده و این قانون بر هیچ کس جز بر صاحبش که از سوی خداوند سبحان منصوب شده است، منطبق نمی گردد. آیا این به عنوان دلیلی برای کسی که طالب حق است، کافی نمی باشد؟؟!![4]
منظور از وصیت، وصیت پیامبر اکرم در شب وفاتشان می باشد که در کتاب غیبت شیخ طوسی آمده است
چند نکته مهم:
یمانی ها می گویند:
1. وصیت کردن واجب است بر پیامبر خدا واجب تر
2. پیامبر شب وفاتشون فرمودند قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید
3. عمر مانع شد و به پیامبر جسارت کرد
4. بعد از آن جلسه پیامبر وصیت کردند اما علمای شیعه می گویند پیامبر وصیت نکردند (دروغ می گویند)
5. تنها وصیت پیامبر در کتاب غیبت شیخ طوسی نوشته شده است (دروغ می گویند)
6. این وصیت حداقل به اعتبار خود شیخ طوسی که شیخ الطائفه لقب گرفته بوده است صحیح می باشد
7. چون وصیت رسول خدا عاصم من الضلال است کسی جز صاحبش نمی تواند به آن احتجاج کند
8. هرکس اراده کند به دروغ به وصیت احتجاج کند قبل از ادعا هلاک خواهد شد (دروغ می گویند)
9. اگر کسی به وصیت به عنوان نفر اول احتجاج کرد و هلاک نشد و مریدانی پیدا کرد ما یقین می کنیم او حجت خداست چون وصیت رسول خدا عاصم من الضلال است (دروغ می گویند)
اما متن وصیت:
أَخْبَرَنَا جَمَاعَةٌ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ سُفْيَانَ الْبَزَوْفَرِيِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ سِنَانٍ الْمَوْصِلِيِّ الْعَدْلِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْخَلِيلِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ أَحْمَدَ الْمِصْرِيِ عَنْ عَمِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِيهِ ذِي الثَّفِنَاتِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَنْ أَبِيهِ الْحُسَيْنِ الزَّكِيِّ الشَّهِيدِ عَنْ أَبِيهِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا وَفَاتُهُ لِعَلِيٍّ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَحْضِرْ صَحِيفَةً وَ دَوَاةً فَأَمْلَأَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَصِيَّتَهُ حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ فَقَالَ يَا عَلِيُّ إِنَّهُ سَيَكُونُ بَعْدِي اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً فَأَنْتَ يَا عَلِيُّ أَوَّلُ الِاثْنَيْ عَشَرَ إِمَاماً سَمَّاكَ اللَّهُ تَعَالَى فِي سَمَائِهِ عَلِيّاً الْمُرْتَضَى وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الصِّدِّيقَ الْأَكْبَرَ وَ الْفَارُوقَ الْأَعْظَمَ وَ الْمَأْمُونَ وَ الْمَهْدِيَّ فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِك يَا عَلِيُّ أَنْتَ وَصِيِّي عَلَى أَهْلِ بَيْتِي حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وَ عَلَى نِسَائِي فَمَنْ ثَبَّتَّهَا لَقِيَتْنِي غَداً وَ مَنْ طَلَّقْتَهَا فَأَنَا بَرِيءٌ مِنْهَا لَمْ تَرَنِي وَ لَمْ أَرَهَا فِي عَرْصَةِ الْقِيَامَةِ وَ أَنْتَ خَلِيفَتِي عَلَى أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَإِذَا حَضَرَتْكَ الْوَفَاةُ فَسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحَسَنِ الْبَرِّ الْوَصُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِيَ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِ الزَّكِيِّ الْمَقْتُولِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ ذِي الثَّفِنَاتِ عَلِيٍّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْبَاقِرِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ جَعْفَرٍ الصَّادِقِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُوسَى الْكَاظِمِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ الرِّضَا فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الثِّقَةِ التَّقِيِّ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ عَلِيٍّ النَّاصِحِ فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ الْحَسَنِ الْفَاضِل فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ مُحَمَّدٍ الْمُسْتَحْفَظِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ع فَذَلِكَ اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً ثُمَّ يَكُونُ مِنْ بَعْدِهِ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ فَلْيُسَلِّمْهَا إِلَى ابْنِهِ أَوَّلِ الْمُقَرَّبِينَ لَهُ ثَلَاثَةُ أَسَامِيَ اسْمٌ كَاسْمِي وَ اسْمِ أَبِي وَ هُوَ عَبْدُ اللَّهِ وَ أَحْمَدُ وَ الِاسْمُ الثَّالِثُ الْمَهْدِيُّ هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ.[5]
از سند روایت که بگذریم متن حدیث چندین ایراد اساسی دارد که به اختصار توضیح خواهیم داد
1. امیر المومنین می فرمایند: پیامبر در شبی که از دنیا رفتند به علی فرمودند:
سوال علی دوم کیست؟!
2. فِي اللَّيْلَةِ الَّتِي كَانَتْ فِيهَا وَفَاتُهُ یعنی در شبی که در آن شب پیامبر از دنیا رفتند
بر اساس شواهد تاریخی پیامبر در شب از دنیا نرفتند بلکه در روز از دنیا رفتند
3. حَتَّى انْتَهَى إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ این عبارت نشان می دهد که قسمتی از وصیت پیامبر تقطیع شده است مگر این وصیت قرار نیست تا قیامت عاصم من الظلال باشد پس تقطیع آن چه معنایی دارد
4. اثْنَا عَشَرَ إِمَاماً وَ مِنْ بَعْدِهِمْ اثْنَا عَشَرَ مَهْدِيّاً این عبارت نشان می دهد تفاوتی است بین امامان و مهدیین چرا احمد الحسن ادعای امامت کرده است؟[6]
5. فَلَا تَصِحُّ هَذِهِ الْأَسْمَاءُ لِأَحَدٍ غَيْرِك آیا این امر پیامر مطاع نیست؟ پس چرا در طول تاریخ حتی ائمه ما نام فرزندان خود را علی مرتضی مهدی می گذاشتند؟
6. حَيِّهِمْ وَ مَيِّتِهِمْ وصی بر مردگان؟؟؟ ما هرچه فکر کردیم معنای این عبارت را متوجه نشدیم
7. فَإِذَا حَضَرَتْهُ الْوَفَاةُ هنوز امام زمان از دنیا نرفتند پس چرا مهدی اول علم بلند کرده است و جلو جلو احکام اسلام را تغییر می دهد؟[7]
8. هُوَ أَوَّلُ الْمُؤْمِنِينَ معنای این عبارت هم مشخص نیست مهدی اول اول المومنین به چیست اگر بگویند به مصداق امام زمان می گوییم در طول غیبت کسانی بودند که امام زمان را دیدند مانند نواب اربعه و آنها اول المومنین ترند
اینجا سوالی پیش می آید که چرا شیخ طوسی با این همه دقت این روایت را نقل کرده است؟!
ابتدا باید عرض کنیم که شیخ طوسی این کتاب را برای شیعیان هفت امامی نوشته است نه شیعیان دوازده امامی
ثانیا شیخ طوسی این روایت را در باب اثبات خلفای پیامبر که تعدادشان دوازده نفر است آورده است و مقصودش از آوردن روایت تعداد امامان بوده است
ثالثا شیخ طوسی خود در کتابش می نویسد اما کسانی که گفته بودند حجه بن الحسن اولادی داشته و پس از ایشان فرزندشان به امامت رسیده است قول بی اساس اینها هم باطل است چرا که استدلال کردیم که ائمه علیهم السلام دوازده نفر هستند بنابراین رد این قول از بدیهیات است[8]
به یمانی ها می گوییم چرا شما این حدیث را به عنوان حدیث وصیت پیامبر میگیرید چرا حدیث کتاب سلیم را نقل نمی کنید؟!
ما در اینجا حدیث وصیت کتاب سلیم را هم نقل می کنیم:
ناگفته هايى از جريان «انّ الرجل ليهجر»
سليم بن قيس مىگويد: از سلمان شنيدم كه مىگفت: بعد از آنكه آن مرد (عمر) آن سخن را گفت و پيامبر صلى اللَّه عليه و آله غضبناك شد و «كتف» را رها كرد، از امير المؤمنين عليه السّلام شنيدم كه فرمود: «آيا از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نپرسيم چه مطلبى مىخواست در كتف بنويسد كه اگر آن را مىنوشت احدى گمراه نمىشد و دو نفر هم اختلاف نمىكردند»؟ من سكوت كردم تا كسانى كه در خانه بودند برخاستند و فقط امير المؤمنين و فاطمه و حسن و حسين عليهم السّلام باقى ماندند. من و دو رفيقم ابو ذر و مقداد هم خواستيم برخيزيم كه على عليه السّلام به ما فرمود: بنشينيد.
حضرت مىخواست از پيامبر صلى اللَّه عليه و آله سؤال كند و ما هم مىشنيديم، ولى خود پيامبر صلى اللَّه عليه و آله ابتداء فرمود: «برادرم، نشنيدى دشمن خدا چه گفت؟! جبرئيل كمى قبل از اين نزد من آمد و به من خبر داد كه او سامرى اين امّت است و رفيقش (ابو بكر) گوساله آن است، و خداوند تفرقه و اختلاف را بعد از من بر امّتم نوشته است. لذا جبرئيل به من دستور داد بنويسم آن نوشتهاى را كه مىخواستم در كتف بنويسم و اين سه نفر را بر آن شاهد بگيرم. برايم ورقهاى بياوريد». براى حضرت ورقهاى آوردند. پيامبر صلى اللَّه عليه و آله نام امامان هدايتكننده بعد از خود را يكى يكى املا مىفرمود و على عليه السّلام بدست خويش مىنوشت.همچنين فرمود: من شما را شاهد مىگيرم كه برادرم و وزيرم و وارثم و خليفهام در امّتم على بن ابى طالب است و سپس حسن و بعد حسين و بعد از آنان نه نفر از فرزندان حسيناند. راوى مىگويد: از نام امامان جز دو نفر بنام «محمد» و «على» بيادم نماند و در نام بقيّه ائمه عليهم السّلام به اشتباه افتادم، ولى توصيف حضرت مهدى و عدالت او و برنامهاش را شنيدم و اينكه خداوند بدست او زمين را پر از عدل و داد مىكند همان گونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.سپس پيامبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: من خواستم تا اين را بنويسم، سپس آن را به مسجد ببرم و عموم مردم را دعوت كنم و آن را برايشان بخوانم و آنان را بر آن شاهد بگيرم. ولى خداوند نخواست و آنچه اراده كرده بود مقدر نمود.سليم مىگويد: در زمان حكومت عثمان با ابو ذر و مقداد ملاقات كردم، و آنان همين مطلب را برايم نقل كردند. )اين اشتباه از سلمان يا سليم يا ابان نمىتواند باشد زيرا در موارد مختلف همين كتاب نام امامان عليهم السّلام از قول ايشان تصريح شده است. پيداست كه در اينجا بعنوان تقيّه اين سخن گفته شده تا ظالمين نام امامان عليهم السّلام را ندانند و آنان را نشناسند. (
سپس امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم السّلام را در كوفه ملاقات كردم. آنان هم بطور سرّى همين مطلب را برايم نقل كردند و هيچ كم و زيادى نكردند، گويى با يك زبان سخن مىگفتند.[9]
در بحث قانون دوم و سوم یعنی علم و پرچم هم ادامه مباحث توضیحاتی خواهیم داد.
اما قانون معرفت حجت از دیدگاه شیعه
شیعه می گوید حجت خدا باید خودش را اثبات کند یعنی کاری انجام دهد تا الهی بودنش ثابت شود نص و وصیت در زمانی که شما امام قبلی را دیده باشید و حقانیتش برایتان ثابت شده باشد کاربرد دارد که اصطلاحا می گویند وصیت مباشر اما وقتی مثلا بین امام حسن عسکری و امام زمان علیهما السلام فاصله زیادی باشد دیگر شما به نص امام حسن عسکری نمی توانید اکتفا کنید
اما ما قصد داریم در این فرصت اندک یک راه شناخت ساده را به شما نشان دهیم این راه راهی است که ثقلین هم آن را تایید کردند و آن صحبت کردن امام به همه زبان ها و لهجه ها و گویش هاست اگر کسی را یافتید که بتواند به همه زبان ها صحبت کند یقین کند که امام است
امام کاظم علیه السلام در روایتی می فرمایند: اگر شخص نتواند به همه زبان ها صحبت کند امام نیست
أَحْمَدُ بْنُ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع جُعِلْتُ فِدَاكَ بِمَ يُعْرَفُ الْإِمَامُ قَالَ فَقَالَ بِخِصَالٍ أَمَّا أَوَّلُهَا فَإِنَّهُ بِشَيْءٍ قَدْ تَقَدَّمَ مِنْ أَبِيهِ فِيهِ بِإِشَارَةٍ إِلَيْهِ لِتَكُونَ عَلَيْهِمْ حُجَّةً وَ يُسْأَلُ فَيُجِيبُ وَ إِنْ سُكِتَ عَنْهُ ابْتَدَأَ وَ يُخْبِرُ بِمَا فِي غَدٍ وَ يُكَلِّمُ النَّاسَ بِكُلِّ لِسَانٍ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ أُعْطِيكَ عَلَامَةً قَبْلَ أَنْ تَقُومَ فَلَمْ أَلْبَثْ أَنْ دَخَلَ عَلَيْنَا رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ خُرَاسَانَ فَكَلَّمَهُ الْخُرَاسَانِيُّ بِالْعَرَبِيَّةِ فَأَجَابَهُ أَبُو الْحَسَنِ ع بِالْفَارِسِيَّةِ فَقَالَ لَهُ الْخُرَاسَانِيُّ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا مَنَعَنِي أَنْ أُكَلِّمَكَ بِالْخُرَاسَانِيَّةِ غَيْرُ أَنِّي ظَنَنْتُ أَنَّكَ لَا تُحْسِنُهَا فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ إِذَا كُنْتُ لَا أُحْسِنُ أُجِيبُكَ فَمَا فَضْلِي عَلَيْكَ ثُمَّ قَالَ لِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ إِنَّ الْإِمَامَ لَا يَخْفَى عَلَيْهِ كَلَامُ أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ وَ لَا طَيْرٍ وَ لَا بَهِيمَةٍ وَ لَا شَيْءٍ فِيهِ الرُّوحُ فَمَنْ لَمْ يَكُنْ هَذِهِ الْخِصَالُ فِيهِ فَلَيْسَ هُوَ بِإِمَامٍ.[10]
اما احمد الحسن مانند تمامی مدعیان دروغین بحث معجزه و صحبت کردن امام به همه زبان ها را منکر شده و می گوید اینکه امام بتواند به همه زبان ها صحبت کند عقیده ای مضحک و جاهلانه است [11]
یمانی در روایات
احمد الحسن خود را یمانی می داند و می گوید یمانی و مهدی اول یک نفرند او یمانی را معصوم می داند و می گوید: "بر این اساس یمانی چنین است: (نامش احمد است، از بصره است، در گونه ی راستش نشانه و اثری است، در ابتدای ظهورش جوان است، در سرش شوره، پس از ائمه داناترین مردم به قرآن، تورات و انجیل است، مقطوع النسب می باشد، ملقب به مهدی است، او امام واجب الاطاعت از سوی خداوند است، بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او روی برگرداند و اگر کسی چنین کند از اهل آتش است، او به حق و راه مستقیم دعوت می کند و به سوی امام مهدی علی فرا می خواند و... و....) و دارای تمام اوصاف و ویژگی های مهدی اول که در روایات محمد و آل محمد آمده است. به روایات کتاب های غیبت نعمانی، غیبت طوسی، اکمال الدين، بحار و دیگر کتب حدیث مراجعه نمایید."[12]
ما در مورد یمانی 20 روایت بیشتر نداریم چه روایاتی که او را تایید کردند و چه روایاتی که علیه یمانی سخن گفتند
از این 20 روایت تنها 2 روایت به هدایت گر بودن یمانی اشاره دارد و مابقی روایات او را صرفا یک قوای نظامی و خروج کننده، که همزمان با سفیانی و خراسانی خروج خواهد کرد معرفی کردند
در این بین، تنها 2 روایت به محتوم بودن یمانی اشاره کرده و حتی سایر روایاتی که محتومات قبل از قیام را شمارش میکنند، نامی از یمانی به میان نیاوردهاند.
اینکه هیچ کدام از این روایات تصریحی به مثبَت بودن شخصیت وی ندارد
هیچ روایتی به ارتباط وی با امام مهدی(ع)، چه قبل از قیام و چه بعد از آن اشارهای ندارند. الا اینکه در عبارت «يَدْعُو إِلَى صَاحِبِكُمْ»، اشاره به دعوت یمانی به سوی حضرت صاحب الامر(ع) شده است که اولا هیچ دلالتی بر خاص بودن دعوت یمانی برای حضرت(ع) ندارد و ثانیاً میتواند یک دعوت عمومی، همانند دعوت تمامی واعظین و مبلغین شیعه برای توجه و یاری حضرت(ع) بوده باشد.
البته تعدادی از روایات، با مضامین و مشخصات گوناگون و گاهاً متغایر که اشاره به قیام افرادی از یمن دارند، صادر شده است که آنهم معلوم نیست ارتباطی با شخص یمانی داشته باشد.
احمد الحسن عصمت یمانی را از عبارت وَ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَلْتَوِيَ عَلَيْهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِكَ فَهُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ [13]در روایت امام باقر عالیه السلام استخراج می کند و بدروغ می گوید: "یمانی حجتی است که عصمت او منصوص می باشد"[14]
معنای یلتوی علیه چیست؟
تمام دعوا سر کج فهمی عبارت یلتوی علیه می باشد آنها یلتوی علیه را به معنای عدم سرپیچی می گیرند در حالیکه یلتوی علیه یعنی به هم پیچیدن معنای عبارت این می شود که بر هیچ مسلمانی جایز نیست به یمانی بپیچد نه این که بر هیچ مسلمانی جایز نیست از او سرپیچی کند
در روایتی امیر المومنین علیه السلام می فرمایند ... وَ أَنَّ الْمَسْجِدَ لَيَلْتَوِي مِنَ النُّخَامَةِ كَمَا يَلْتَوِي أَحَدُكُمْ بِالْخَيْزَرَانِ إِذَا وَقَعَ بِهِ.[15]
یعنی اگر کسی در مسجد تٌف کند مسجد به خودش می پیچد همان طور که یکی از شما را با چوب خیزران بزنند و به خود بپیچید
وَ لَا يَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ يَلْتَوِيَ عَلَيْهِ یعنی به قول معروف کسی حق ندارد به پر و پای یمانی بپیچد یا چوب لای چرخ یمانی بگذارد یا مانع کارش شود نه این که اطاعتش واجب باشد.
یمانی را چطور بشناسیم؟
در روایات دو مولفه برای شناخت یمانی نام برده شده است
1. یمانی باید از یمن بیاید
2. یمانی و خراسانی و سفیانی در یک سال و یک ماه و یک روز واحد خروج خواهد کرد
اما احمد الحسن از بصره عراق آمده و با بی شرمی تمام ادعا می کند که یمانی از بصره می آید[16]
خواب و استخاره:
یکی از مباحثی که یمانی ها مطرح می کنند این است که می گویند اگر کسی با قانون معرفت حجت که نص و علم و پرچم بود نتوانست حجت خدا را بشناسد می تواند از دو طریق خواب و استخاره حجت خدا را بشناسد در این جا بحث فراوان است و ما نمی خواهیم در این زمینه زیاده گویی کنیم لذا به کتاب های خود احمد الحسن رجوع می کنیم تا مطلب برایمان روشن تر شود
احمد الحسن درباره خواب می گوید: اگر[مدعی] حامل چنین نصی نباشد، رویای ادعا شده صرفا دروغ هایی است که دروغ گویان برای تایید مذهب خود و دین منحرفشان _ که مخالف دین حق و عقیده حق است_ بر آن جمع شدند. [17]
خب ما ثابت کردیم که نصی که احمد الحسن به آن استناد می کند [منظور حدیث وصیت پیامبر] نصی محکم و قوی نیست برای اثبات یک مساله مهم اعتقادی، در ثانی احمد الحسن هیچ کجا احتجاج نکرده است که او مهدی اول در حدیث وصیت است پس نمی تواند مدعی این مقام شود.[18]
اما در مورد استخاره هم احمد الحسن جمله ای مشابه این دارد و می گوید: "چه راه خوبی را انتخاب کردی! راه استخاره از خداوند سبحان. برادرم! بدان که حق با دلیل شناخته می شود و دلیل نیز از قرآن و عترت به همراه یکدیگر گرفته می شود و از یکی از آنها بدون دیگری گرفته نمی شود. با این دو، حق از باطل مشخص می گردد. دلایل قرآن و عترت که امام احمد الحسن علیه السلام آورده است، یکدیگر را تأیید می کنند. ایشان با وصیت رسول خدا صلی الله علیه و آله بر مردم احتجاج کرده که با قرآن موافقت دارد"[19]
پس استخاره به تنهایی اگر موافق نص نباشد هیچ ارزش و اعتباری ندارد.
قانون دوم و سوم یمانی ها:
قانون دوم از دیدگاه یمانی ها سلاح رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم می باشد و این همان علم ایشان است
یمانی ها می گویند احمد الحسن بیش از 50 جلد کتاب نوشته است و این یعنی علم دارد او در زمینه ها مختلف مانند متشابهات قرآن توحید و... کتاب نوشته است آنهم چه کتاب هایی ما فقط به گوشه ای از معارف احمد الحسن اشاره خواهیم کرد لازم به تذکر است که بدانید کسی که حدود سه ماه در کلاس های یمانی ها شرکت کند عقائدش به کل تغییر کرده و این حرف ها را می پذیرد
احمد الحسن امیر المومنین را گناه کار[20]و مصداق بارز خسر در سوره والعصر[21]می داند و به امام حسین نسبت شرک می دهد[22]و قائل است که روح حضرت یونس را در طبقات جهنم تا روز قیامت باقی می ماند و جسمش عریان و بی سرپناه در بیابان ها افتاده است[23]
این است گوشه ای از علوم کسی که خود را منتسب به خاندان وحی می کند
معنای پرچم در قانون یمانی ها هم یعنی حاکمیت الله به عبارت دیگر آنها می گویند همه حجت های خدا دنبال تشکیل حکومت جهانی بودند و موفق نشدند و قرار است این امر مهم به دست احمد الحسن انجام شود.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
[1] جواب المنیر ج2 پرسش 100
[2] همان
[3] جواب المنیر ج2 پرسش 100
[4] جواب المنیر ج7 پرسش 847
[5] غیبت شیخ طوسی ص 300 جواب المنیر ج1 پرسش 35
[6] "او امام واجب الاطاعه از سوی خداوند است" متشابهات ج4 پرسش 144
[7] ایشان حدود 8 جلد کتاب در این زمینه دارند شرایع الاسلام و پاسخ های فقهی
[8] کتاب غیبت ص 408
[9] کتاب اسرار آل محمد (ترجمه کتاب سلیم) ص 600
[10] کافی ج1 ص 285 ح7
[11] عقائد الاسلام ص 129
[12] متشابهات ج4 پرسش 144
[13] الغيبة للنعماني، ص253
[14] جواب المنیر ج 6 پرسش 640
[15] بحار الانوار ج 80 ص 381 باب 8 فضل المساجد و احکامها و آدابها
[16] متشابهات ج4 پرسش 144
[17] عقائد الاسلام ص 111
[18] یکی از حرف هایی که احمد الحسن می زند این است که اگر کسی بدروغ به وصیت رسول خدا احتجاج کند هلاک خواهد شد پیروان احمد الحسن هم مدعی اند که احمد الحسن نفر اولی است که به وصیت رسول خدا احتجاج کرده است اما احمد الحسن هیچ کجا با صوت خودش احتجاج نکرده است تا هلاک نشدنش ثابت شود برای اطلاعات بیشتر می توانید به کتاب وصیت مقدسه احمد الحسن رجوع کنید
[19]جواب المنیر ج7 پرسش 847
[20] متشابهات ج3 پرسش 78
[21] متشابهات ج3 پرسش 109
[22] متشابهات ج2 پرسش 27
[23] متشابهات ج4 پرسش 174
اگر در اطراف شما کسی گرفتار این فرقه احمد الحسن یمانی شده است در اینستاگرام به من پیام دهید تا جهت نجات ایشان به شما کمک شود Rezamiri.official@