خانم صالحی فر
خانم صالحی فر
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: تنها گریه کن

برای چالش این ماه که مربوط به نوشتن از کتابی است که جزو ترین های طاقچه باشد، بین لیستی که طاقچه داشت و لیست خریدهای قبلی خودم، اشتراک( اشتراک ریاضی خودمون😁) گرفتم و نتیجه شد کتاب تنها گریه کن، کتابی که از جانب بزرگی، شگفتی ساز عنوان شده.

کتاب تنها گریه کن، روایت زندگی اشرف السادات منتظری مادر شهید محمد معماریان است. اما در این کتاب صرفا به بعد مادری این بانو پرداخته نشده، بلکه بیشتر روایتگر فعالیت های یکی از زنان فعال و کنشگر ایرانی‌است که هرآنچه دارد، از فرزند، خانه، وقت، انرژی و توان و ... وسط می گذارد، و در همه عرصه ها در همه برهه های زندگی‌اش حضوری جدی دارد.

داستان کتاب از کودکی اشرف السادات شروع می شود و به ازدواجش با حاج حبیب در پانزده سالگی و تولد فاطمه و محمد می رسد. شفای بیماری محمد یک ساله که به گفته دکترها ۹۵ درصد احتمال فلج شدنش وجود داشته و بیماری نامعلوم خود اشرف السادات از  قسمت هایی است که توکل و روحیه متفاوت این بانو را بیشتر شرح می‌دهد. وقتی مریم، فرزند سومش در یکسالگی نیاز به عمل های جراحی متوالی و نگهداری های ویژه پیدا می‌کند، با وجود دو بچه کوچک دیگر پا پس نمی کشد و به بهترین نحو ممکن درمان او را دنبال می کند.
مدتی بعد ازمهاجرت از تهران به قم، همراه همسرش و بدون بچه ها، راهی سفری طولانی می شود و به سوریه، کربلا، نجف، مکه و مدینه می رود و سیر زیارت می‌کند.
بعد از آن حضوری پر رنگ در اعتراضات علیه حکومت پیدا می‌کند و حتی چند بار تا نزدیکی دستگيری پیش می رود اما از پخش اعلامیه یا راهی کردن سربازان به خانه هایشان دست نمی کشد.
تولد علی، فرزند چهارم در نزدیکی پیروزی انقلاب و ورود امام رخ می دهد.
بعد از انکه به خانه ای جدید و بزرگ نقل مکان می کنند، کلاس های قرآن و کارهای خیریه را انچا برپا می دارد و بعد از مدتی هم فعالیت هایی برای پشتیبانی از رزمندگان را آغاز می کند، از دوخت و دوز انواع لباس ها برای رزمندگان گرفته تا پختن مربا و درست کردن ترشی ...و روزی نیست که در خانه اش این اقدامات و حضور فامیل و همسایه کمرنگ شود.
در کنار این فعالیت ها دختر به خانه شوهر می فرستد و برای پسرش در زیرزمین کارگاهی دایر می کند. همسرش هم که معماری کهنه کار است در مناطق جنگی مشغول ساخت و ساز می‌شود. وقتی محمد اصرار می کند که با وجود سن کم به جبهه برود، با او همراه و همدل می شود و حتی پدر و مسیول اعزام را هم خودش راضی می کند. رفت و امد های مکرر محمد به جبهه با ورود فرزند پنجم خانواده همراه می شود. پدرشوهرش هم اندکی بعد زمین گیر می شود مهمان دایمی خانه شان.
در آخرین باری که محمد به مرخصی می آید برای مادرش وصیت هایی می کند که عمق جان هر مادری را می سوزاند.  اما اشراف السادات این بار هم با دلی آرام و مطمئن، برایش قران می گیرد و راهی‌ جبهه‌اش می کند.

اتفاقات مربوط به شهادت و خاکسپاری محمد و عمل به وصیت‌های پسر دردانه اش را باید هرکس خودش بخواند تا بهتر و بیشتر پی به عمق درد و رنج خانواده شهدا ببرد و از راز دم نزدن انها و شدت غم‌شان اگاه شود. به ویژه این زن که همواره چون کوهی محکم در برابر سختی ها ایستاده و الگو و تکیه گاهی برای دیگر اعضای خانواده هم بوده است.

https://taaghche.com/book/96144



بعد از جنگ و تا به امروز هم اشراف السادات از پای ننشسته و هنوز هم هر کار از دستش بر می‌اید به عشق امام و رهبری و برای کمک به جبهه حق انجام می‌دهد. باشد که چنین زنانی الگوی جوانان ما قرار بگیرند و روحیه داشتن را از او بیاموزند.

چالش کتابخوانی طاقچهشهیددفاع مقدسزنان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید