ویرگول
ورودثبت نام
خانم صالحی فر
خانم صالحی فر
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: پس از بیست سال

چالش کتابخوانی اذر ماه طاقچه، نوشتن از کتابی است که با ان بتوان به دل تاریخ سفر کرد.

تاریخ...تاریخ...تاریخ...
در دوران تحصیل در مدرسه تنها شناختی که از تاریخ داشتم، کتاب های درسی به این نام بود که هیچ چنگی به دل نمی زدند و پر بودند از اسامی و اعداد و ارقام و اولین و دومین و اخرین و ...بی انکه هیچ جذابیتی داشته باشند و لذتی را به من خواننده و مخاطب منتقل کنند. ما دانش اموزان هم می بایست طوطی وار همه این اسم ها و تاریخ و مرتبه را حفظ کردیم، چیزهایی که متاسفانه امروز نه به یادشان داریم و نه هیچ وقت به کارمان آمده است.

《پس از بیست سال》 اما کتابی است که خواننده را با ریسمانی داستانی به دنبال خود می کشد، و بی انکه متوجه باشد اسامی و اتفاقات زیادی را به شیرینی در ذهنش حک می کند، بدون انکه حتی خواننده تلاش خاصی برای این کار کرده باشد. علاوه بر این با به تصویر کشیدن عاقبت و سرانجام افراد، تحلیلی از تاثیر اقدامات افراد در پیشبرد جامعه را نیز ارایه می دهد.
داستان این کتاب در حدفاصل بعد از کشته شدن عثمان تا جنگ صفین می گذرد، و در ابتدا و انتهای ان گریزی کوتاه به حادثه کربلا هم زده می شود.
راوی آن جوانی عاشق پیشه به نام سلیم است. شخصیتی که واقعی نبوده و تنها ساخته ذهن نویسنده است.

در این کتاب ما شاهد روایت و سیری از رفتار و گفتار چند گروه مختلف هستیم:
_گروهی از یاران امام علی که روزگار آن‌ها را در مقابل ایشان و بعدتر در مقابل امام حسین قرار می‌دهد.
_بعضی از صحابی پیامبر که موضع گیری‌های اعجاب انگیزی در زمان حکومت امام علی پیدا می کنند.
_مردمی که نه اهل فکرند و نه اهل تاریخ.
_معاویه ها و عمرو عاص هایی که هزاران فتنه در استین دارند.
_یارانی که همواره در راه حق ثبات قدم خود را حفظ می کنند.
اینکه چگونه تصمیمات و اقدامات همه این گروه ها، در رویارویی با حقانیت امام، راه، هدف و اقدامات ایشان، موجب می شود تا امامی که مظهر حق و حقیقت است به پذیرش حَکَمیت و افتادن در تله دشمن، تن بدهد، به خوبی و کاملا ملموس روایت شده است.
این روایت جذاب و پرکشش، که پر از حادثه است و توصیفات خوبی هم دارد، ذهن خواننده را درگیر می کند که اگر او بود، در کدام یک از این گروه ها قرار می گرفت؟ چه اقدامی می کرد؟ و سرنوشت دین و دنیایش چگونه رقم می زد؟
سوالی که ذهن من را همواره درگیر کرده...
از شما هم دعوت می کنم تا با خواندن این کتاب خودتان را به چالش بکشید.

بخشی از این کتاب رو هم در ادامه می آورم:
دختر ایستاد. چشم در چشم محبوبش، در حالی که دستانش را می فشرد گفت: «چرا تو نیز چون منصور به کوفه نمی روی؟» سلیم فروریخت و ناباورانه به دختر نگاه کرد. راحیل ادامه داد: «ما معاویه و شامیان را شناخته ایم. کسی که مادر، پدر و برادرانمان را یا جان گرفته یا فریفته است.دیده ایم که چگونه با تزویر سخن می گوید و چگونه خیانت پیشه می کند. پس چرا باز فریب او را بخوریم و بر علی تیغ کشیم؟»
-«این سخن را از روی فکر می گویی؟»
-«آری به خدا سوگند روز و شبی نیست که به آن نیندیشیده باشم.»
-«می دانی رفتن به سوی کوفه چه بهایی دارد؟»
-«بهایش سنگین تر از مادرم بود؟ سنگین تر از برادرم منصور؟ نه، به خدا قسم که نبود.»
-«رفتن به سوی کوفه یعنی پشت کردن به قبیله و عشیره. همه ما را طرد خواهند کرد.»
-« داشتن تو مرا کفایت می کند... به سوی علی برو....»

https://taaghche.com/book/89794


چالش کتابخوانی طاقچهتاریخامام علیتاریخ اسلامجنگ صفین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید