وقتی صحبت از پول به میان میآید، اولین چیزی که به ذهن عموم مردم و حتی برخی از اقتصادخواندهها خطور میکند، اسکناس و مسکوک است. حتی در کتب درسی اقتصادی هم پول، کالایی با مهمترین نقش واسطهٔ مبادله (در کنار دو نقش ذخیرهٔ ارزش و معیار سنجش ارزش) بیان میشود. این درحالی است که امروزه در اکثر کشورها، سهم غالبی از نقدینگی را سپردههای بانکی (ثبت عددی در کامپیوتر بانکها) تشکیل میدهند و بخش عمدهای از پرداختهای روزانه از طریق کارتهای بانکی صورت میگیرد. پس به نظر میرسد پول ماهیتا نه کالاست و نه مهمترین نقش آن وسیلهٔ مبادله باشد.
البته باید به این مسأله اذعان کرد که حدی از تصور کالایی از پول با مهمترین کارکرد نقش وسیلهٔ مبادله، متناسب با تجربهٔ روزمرهٔ مردم از پول بوده است. بطوریکه سهم بالایی از اسکناس و مسکوک از نقدینگی و پرداختهای روزانه عموم مردم با آن (پیش از ظهور ابزارهای پرداخت الکترونیک)، چنین بینشی از ماهیت و نقش اصلی پول را رقم زده است.
اگر به ترازنامههای بانک مرکزی و هر بانک تجاری نگاه بیاندازیم؛ خواهیم دید که پول همانند هر ابزار مالی دیگری، سند بدهی (IOU) ناشرش و دارایی دارندهاش است. این رابطهٔ بدهکاری – بستانکاری، نیازی به حضور هیچ عنصر کالایی یا فیزیکی ندارد (همانند سپردههای اشخاص نزد بانکها یا سپردهٔ بانکها و دولت نزد بانک مرکزی) اما این مفهوم انتزاعی میتواند برای مدیریت راحتتر بهنحوی در یک شیء فیزیکی (اسکناس و مسکوک) نمایش داده شود. کارکرد اصلی پول چیزی بیشتر از یک واحد انتزاعی حسابداری و سنجش ارزش نیست. ما با واحدهای حسابداری ریال، دلار، پوند، یورو و … قیمت همه کالاها و خدمات، ارزش بدهیها، داراییها و حتی جان انسانها را میسنجیم.
همین امر، دربارهٔ هر نوع دیگری از واحدهای سنجش و اندازهگیری نیز صادق است: فاصله، حجم یا وزن، مفاهیم انتزاعی هستند که بهوسیلۀ انسان ساخته شدهاند و واقعیت مادی ندارند؛ اما برای بیان و نمایش آنها میتوان از اشیای ملموس استفاده کرد. بنابراین، حضور ابزارهای فیزیکی (مانند اسکناس و مسکوک) ماهیت پول را تعریف نمیکند؛ همانطور که یک نوار متر، ماهیت فاصله را تعریف نمیکند:
«چشم، هرگز یک دلار را ندیده و دست آن را لمس نکرده است. همانطور که هیچکس تابهحال یک اونس یا فوت یا ساعت را ندیده است. تمام چیزی که ما میتوانیم لمس کنیم یا ببینیم، تعهد به پرداخت یا جبران بدهی در ازای مبلغی به نام دلار است. اعتبار و بدهی، مفاهیمی انتزاعی هستند و نمیتوانیم با معیار هرگونه شیء ملموسی آنها را اندازه بگیریم. ما اعتبار و بدهیهای نامحدود را به قطعات دلخواهی مانند دلار و پوند تقسیم میکنیم» (اینز، ۱۹۱۴: ۱۵۵).
از آنجایی که پول صرفاْ یک واحد انتزاعی غیرملموس است، هنگامی میتواند موجودیت پیدا کند که همه مردم تصور مشترکی از آن واحد حسابداری داشته باشند: «پول یک انقلاب کاملاْ ذهنیست. آن، آفرینشی از واقعیت بیناذهنی مشترک است. پول یک واقعیت مادی نیست؛ یک ساخت ذهنی و روانی است» (اسپینوزا، ۲۰۱۹: ۴۰). بهعبارت دیگر، پول محصول حیث التفاتی جمعی افراد است.
بنابراین «پولبودن» کاملا به معیار«سنجش ارزش» (واحد حسابداری) تحویلپذیر است. این موضوع، در تحلیل بسیاری از اندیشمندان از جمله کینز بهعنوان لنگرگاه فهم متفاوت از پول محل توجه قرار گرفته است: پول «بهمعنای واقعی کلمه، تنها در ارتباط با پولِ حسابی [واحد سنجش و قیمتگذاری] میتواند وجود داشته باشد» (کینز، ۱۹۳۰: ۳). مطابق با این دیدگاه، از منظر فلسفی، موجودیت پول بهشکلی تام متکی به حیث معرفتشناختی آن است؛ یعنی چیزی پول میشود که ما اعتقاد داریم (یا اعتبار میکنیم) پول است. بر این اساس، جان سرل (۱۹۹۵)، فیلسوف امریکایی، پول را همانند ازدواج یک قرارداد و نهاد اجتماعی میداند که بهلحاظ هستیشناختی سابژکتیو (ذهنی) ولی بهلحاظ معرفتشناختی، آبژکتیو (عینی) است (یزدانپناه، ۱۳۹۴).
منابع
یزدانپناه، محسن (۱۳۹۴). بحران پولی در انتظار اقتصاد ایران است؛ چگونه ساختار درونزای پول در ایران اقتصاد را به سوی یک بحران پیش میبرد؟ جستارهای مبین (نشریه الکترونیکی موسسه مطالعات و تحقیقات مبین)، سال سوم، جستار شماره ۳۵.
Garzón Espinosa, E. (2019). The origin of money from the money-debt approach. Iberian Journal of the History of Economic Thought, 6(1), 37-54.
Ingham, Geoffrey. (2004). The nature of money. Cambridge, UK and Malden, MA: Polity Press
Innes, A. M. (1914). “The credit theory of money”. Banking Law Journal January: 151-68.
Keynes, J. M. (1930). Treatise on money: Pure theory of money Vol. I. Macmillan, London.
Searle, J.R. (1995) The Construction of Social Reality. Simon and Schuster
Wray, L. R. (2015). Modern money theory: A primer on macroeconomics for sovereign monetary systems. Springer.